مبارز،اندیشمند،آموزگارورفیق

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

انورفرزام

بزرگمرد تاریخ افغانستان، زنده یادببرک کارمل حق بزرگ آموزگاری ورفاقت را برمن دارد. بااینکه دوستان واقعی ببرگ کارمل طی همین دهسال درهرسالروزوداع باوی به اشکال گونه گون اکثراًبدون سروصداازاویادآوری کرده اند. لیکن امسال شرایط فرق کرده است، ازیکطرف این دهمین سالروز است وازجانب دیگر عدهءزیادی با انگیزه های گونه گون دراین یادآوریها سهم میگیرند. ،سکوت دراین شرایط را بسیارنادرست،سوءال برانگیز ومضرمیشمارم.ازینرواین نبشته رابه خاطرهء ان رفیق گرامی، ان دوست دلسوزوان اموزگارخردمندوپرتوان تقدیم میکنم.

انورفرزام

دراین روزهاکه مصادف بادهمین سالروز وداع با زنده یاد ببرک کارمل، رهبرمحبوب زحمتکشان افغانستان است، موج بزرگی براه افتیده است وگرامی داشت از خاطرات وکارنامه های آن رهبر عزیزحزب ما، حزب دموکراتیک افغانستان به انگیزه نیرومندی برای تبادل نظربین رفقا،اعضای سابق حزب مبدل شده است. این امر مایه خوشی وسرورمیگرددکه نام ویادآوری ازشخصیت زنده یاد ببرک کارمل دهسال بعد ازخاموشی بازهم وسیله همگرایی، اتحاد وهمبستگی رفقا میگردد.خوشبختانه دراین امر ادامه سنن پسندیده جنبش انقلابی کشور درنیمه دوم قرن گذشته بمشاهده میرسد.

جنبش دموکراتیک، مترقی وانقلابی مردم افغانستان در قرن گذشته پیوند ناگسستنی بانام وکارنامه های ببرک کارمل بمثابه یکی از چهره های درخشان سیاسی کشور دارد. زنده یاد ببرک کارمل بمثابه یک انقلابی معتقدبه جهان بینی علمی، اموزگارپرتوان، شخصیت سیاسی مردمی وسازمانده توانا نقش مرکزی را درسازماندهی جریان دموکراتیک خلق افغانستان و تکامل بعدی ان به حزب سیاسی زحمتکشان افغانستان ایفاء کرد.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان پرچم مبارزهء دموکراتیک، ملی، انقلابی ودادخواهانه را در کشوری برافراشت که سخت عقب مانده بود و بافت بسیار پیچیدهء اجتماعی، سیاسی واقتصادی داشت . ازیکطرف افغانستان از عقب ماندگی شدیداقتصادی، اجتماعی وفرهنگی رنج میبردودرچنگال حاکمیت استبدادی وزیرتسلط وتأثیرنیرومندایدیولوژی واندیشه های قرون وسطی قرارداشت و ازجانب دیگرگذرگاه اندیشه ها وسیاستهای جهانی قرارگرفته ودرشهرها، مخصوصا شهرکابل قشرقابل ملاحظهء روشنفکران دارای اندیشه های دموکراتیک و تحول طلب وجودداشت. این اوضاع واحوال داخلی و خارجی تأثیرات عمیقی بر تشکل سازمانی، طرح سیاستها وعملکرد حزب باقی گذاشت.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بر مبنای آرمانهاواهداف انسانی ودموکراتیک بخاطررفع عقبماندگی، فقر، محرومیت، انواع ستم ، استبدادواستثماروبابخاطر ایجاد یک جامعهء دموکراتیک، پیشرفته وعادلانه وبالاخره جامعه فارغ از استثمار انسان ازانسان تشکیل گردید. حزب درپیشاپیش همه نیروهای دموکراتیک وچپ جامعه جایگاه خاص وبزرگی در امر بیداری توده هاداشت وطرح خواستهای مردم وتحلیل وارزیابی دقیق از منافع زحمتکشان وراههای نیل به ان دستاوردهای پرافتخاردیگری است که برای نخستین بار به حزب ما تعلق میگیرد.

دراین راستاودرهمهء این کارنامه های بزرگ زنده یاد ببرک کارمل نقش مرکزی واصلی بعهده داشت.

لیکن باید اذعان کرد که تاریخ حزب ما، تاریخ پیروزیهای بزرگ وناکامیهای مهیب، تاریخ پرازفرازهاونشیب های فراوان، طرحهای سیاسیی ابتکاری،جسورانه وعظیم واشتباهات و لغزشهای سهمگین است. در این میان انشعابات و اختلافات درون حزبی که ناشی ازعقب ماندگی عمومی جامعه وساختارپیچیدهءطبقاتی وملی ان وسطح بالنسبه پائین درک فکری اعضای حزب میگردید،نقش قابل ملاحظه ای را درایجاداشتباهات ولغزش هاداشت.

باید یاداورشدکه ازهمان آغازدرجریان دموکراتیک خلق افغانستان مرزبندیهای معین بوجود امدوبتدریج دران سه خط فکری یا سه جناح شکل گرفت- جناح چپ، جناح مرکزوجناح راست.

جناح چپ شعار استقرارجمهوری دموکراتیک خلقی( توده ای) ویا برقراری دکتاتوری پرولتاریا را درتقابل با مرامنامه حزب پیش میکشیدند. انان معتقد بودندکه درعدم موجودیت طبقه کارگر منظم وپرولتاریای صنعتی حزب این خلاء راپرساخته ومیتواندبمثابه نمایندهء طبقه کارگر دکتاتوری آنرااعمال کند.نتایج فاجعه بار این نظرات وطرحهارا فوراًبعد ازقیام نظامیان درثور 1357دیدیم.

جناح راست معتقدبودکه درچارچوب نظام شاهی مشروطه و بعداًدرچارچوب جمهوری سردارمحمدداوءدامکان تحقق اهداف ملی ودموکراتیک مندرج درمرامنامه حزب وجوددارد و با تغییرات معین درقوانین کشور وشیوه های اداری دولت وبا زمینه سازی اشتراک حزب درقدرت میتوان قدم به قدم زمینه آنرامهیاساخت که این اهداف برآورده شوند. درآنوقت جناح راست بسیار ضعیف بود وتبارزمستقل نداشت ازاینروگاهی باجناح چپ وزمانی باجناح مرکزنزدیک میشد. چرخش خطرناک درسیاستهای سردارمحمدداوءدبطرف راست ویورش او بر حزب ناکامی کامل این خط را درانوقت نشان داد، لیکن عمر ان پایان نیافت.

طرفداران خط مرکزی که پابندی به آرمانهای نخستین واهداف اعلام شده درمرامنامه حزب راوظیفه اصلی خود میدانستند، معتقد بودندکه نخست باید وظایف یک انقلاب ملی ودموکراتیک از طریق اتحادهمه نیروهای ملی، دموکراتیک ومترقی دریک جبهه وسیع وایجادحکومت دموکراسی ملی بمثابه وسیله حاکمیت همه نیروهای خلق تحقق یابد. این جناح به این باور بود که تنها بعد از بسر رسیدن این دوران وظایف مرحلهءغایی یادآوری شده در مرامنامه یعنی گذار بمرحله استقرار نظام سوسیالیستی مطرح میشود. زنده یاد ببرک کارمل دررهبری همین جناح قرار داشت. او معتقدبود که تشکیل دولت دموکراتیک ملی با شیوه های مسالمت امیزمبارزه از طریق ایجاد جبهه وسیع نیروهای ملی، دموکراتیک ومترقی ممکن است. اشتراک درمبارزات پارلمانی و تقویت پروسه های دموکراتیک درجامعه در انوقت بمنظور تحقق همان اهداف صورت میگرفت.

وقتی ما درباره زنده یاد ببرک کارمل حرف میزنیم،یک دوران کامل، حوادث گوناگون، طرحهاوموضعگیری های بیشماری درذهن خطورمیکند. حتی ترتیب فهرستی از این مطالب از حوصله یک نبشته خارج است. ازینرومن در این فرصت فقط به چند مطلب که از نظر من برای نسل جوان مبارزان ومدافعان آرمانهای زحمتکشان مهم است، اشارات گذرا خواهم داشت. درفرصتهای دیگرودرخاطرات خود موضوعات ومطالب دیگرراببررسی خواهم گرفت وحرفهای امروزی را انکشاف خواهم داد.

در موردشخصیت،سیاست وکارنامه های ببرک کارمل حرفهای زیادی زده شده است. دشمنان حزب دموکراتیک خلق افغانستان و دشمنان مردم برای تبرئه اعمال غیر انسانی وویرانگر خود، وسایل ارتباط جمعی غرب وبورژوائی برای تبرئه سیاست امپریالیستی درقبال افغانستان، عده ای از جنرالان شوروی برای پوشاندن خطاهاوجنایات خود،راستگرایان و افراطیون مذهبی اعم ازجهادی وطالبی برای پوشاندن ماهیت ویرانگر اعمال خودبه یاوه سرایی های فراوانی در باره این چهره درخشان سیاسی پرداخته اند.من دراین فرصت نمیخواهم درمورد اینها بنویسم. درفرصتهای دیگری به انها خواهم پرداخت وبالاخره تاریخ قضاوت خودراخواهدداشت که کی چه کرد؟

امروزمن درباره بعضی موضعگیریها،تحلیل ها،برخوردها ونظراتی مینویسم که ازجانب اعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان مخصوصاًعده ای از همرزمان زنده یاد ببرک کارمل ارائه میشود.

برخی درتحلیل های خودآگاهانه ویاناآگاهانه وحتی بعضاً به اصطلاح ((خیرخواهانه)) بایادآوری از حوادث مشخص وارائه نقل قولهای ((خصوصی))،مجهول ونامعلوم تلاش میکنندزنده یادببرک کارمل راتاسطح یک روشنفکرعادی لیبرال ویایک شخصیت لیبرال تیپ اروپائی سقوط دهند. درحالیکه برعکس ببرک کارمل نه تنها مخالف جدی لیبرالیزم اروپائی بود بلکه با سوسیال دموکراسی اروپا نیز سر موافقت نداشت.عده ای چنان چهره ی از ببرک کارمل ارائه میکنند که گویا شخصیت محصور با پندارهای مذهبی وعادات فئودالی بوده باشد.

اعتقادراسخ ببرک کارمل به جهان بینی علمی ودرک وسیع او ازاین جهان بینی ممیزه اصلی و بارز اندیشه های وی را تشکیل میداد. ببرک کارمل به انسان زحمتکش بطور عموم وبه انسان زحمکش افغانستان بطور خاص عشق میورزید. به آنانی که غیر از این را اشاعه میدهند باید گفت که یکباربه نوشته ها ومقالات ببرک کارمل درجرائد ((خلق )) و ((پرچم))،بیانیه های وی درپارلمان،بیانیه های وی درپلینومهای کمیته مرکزی حزب وسایر نبشته ها ومقالاتش مراجعه کنید.

همین اعتقاد راسخ ببرک کارمل به جهان بینی علمی وبه ایجاد جامعهء عدالت اجتماعی ومحوطبقات وبرتری طبقاتی موجب نخستین برخوردوتصادم وی با م. س.گرباچف درتابستان 1364(1985م.)گردید.این تصادم طی یک ملاقات خصوصی درمسکورخ داد.برای جلوگیری ازدرازی سخن درباره این برخورد درفرصت دیگری با تفصیل خواهم نوشت، لیکن حالاهمینقدرباید گفت که بعد ازاین ملاقات زنده یاد ببرک کارمل هیچگونه اعتمادی به گرباچف نداشت. او،فوراً بعد از مواصلت به کابل طی صحبتی درباره نتایج سفرش به مسکو به نویسندهء این سطور گفت که ایندهء بسیار خطر ناک وتاریکی منتظر جنبش انقلابی درجهان است، چون گرباچف انسان وارد درجهان بینی ، لیکن غیر معتقد وحتی ضد انست. بااین قدرتی که دردست وی متمرکزاست وبا این افکاری که او دارد باید بسیارمشوش ومحتاط بود. حالاکه صحبت از روابط زنده یاد ببرک کارمل با گرباچف بمیان امد،جادارد ازچندتصادم دیگربین انها نیز یاداوری شود.لیکن بازهم برای جلوگیری از درازی کلام فقط از دومین برخورد شان یاداوری میکنم، چون این قضیه در صحبتهاونبشته های رهبران انروزی بطور کاملا نادرست ودورازواقعیت انعکاس یافته است.

واقعاًهم دران مذاکرات هئیت های افغانی وشوروی درخزان سال 1364برخوردی بین گرباچف وزنده یادببرک کارمل صورت گرفت. لیکن هیچ اختلافی در مورد خروج قوای شوروی از افغانستان وجودنداشت که موجب تنش وبرخورد درروابط رهبران دوکشورگردد. هردوطرف توافق داشتند که قوای شوروی بعدازگرفتن تضمینهای قابل اعتمادازپاکستان وایالات متحده برای قطع مداخلات شان در امور افغانستان هرچه زودتر خاک کشورراترک کنند. برخورداز جای دیگری آغازشد. زنده یاد ببرک کارمل ضمن صحبت درباره همکاریهای نظامی دوکشورانتقاداتی را متوجه شیوه عمل قوای شوروی درافغانستان ساخت که با عکس العمل شدیدمارشال سکالوف وزیر دفاع شوروی مواجه شد. برخلاف تعامل موجود درنزد رهبران قبلی شوروی که درچنین مواردیا سعی درتخفیف تنش میکردندویا فوراًبه صاحب بودن نظر ببرک کارمل اشاره کرده وبه موضوع خاتمه میدادند، میخائیل گرباچف درموضع مارشال سکالوف قرارگرفت که موجب براشفتگی شدید ببرک کارمل وبرخورد بین آندوگردید.

فوراًبعداز مذاکرات که با تنش پایان یافته بود میخائیل گرباچف به شیواردنازه وزیر خارجه وظیفه میسپاردکه به شکلی از اشکال از زنده یاد ببرک کارمل عذرخواهی شودوعلت اصلی چنین بر خوردگرباچف توضیح گردد. شیوارنادزه تصمیم میگیرد فکرت احمدجانوویچ تابییف سفیرشوروی درافغانستان رابرای عذرخواهی نزد ببرک کارمل بفرستد. لیکن تابییف بنابر شناخت دقیق ازخصوصیات رهبر افغانستان شیوارنازه را متقاعدمیسازدکه این عذرخواهی از طریق نویسندهء این سطور صورت گیرد. ازاینرو تابییف بمن مراجعه میکند. اواززبان رهبرشوروی به این شکل عذرخواهی میکندکه چون گرباچف درقضیه توافقات شوروی و امریکائیهادرمورد کاهش راکتهای دارای برد متوسط دراروپا بانظامیان شوروی مشکلاتی دارد نمیخواست با طرفداری از ببرک کارمل دران مذاکرات برمشکلات خودبانظامیان بیافزاید. ازینرو مجبور بودچنین موضعگیری کند، درحالیکه وی با انتقادهای ببرک کارمل کاملا موافق است.

یک حادثه دیگر نیز ازلحاظ زمان وقوع وعواقب فوری ان قابل یاد آوری است. بیانیهء هفت دقیقه ای که ببرک کارمل درجریان کنگرهءحزب کمونیست شوروی دراواخرفبروری- اوائل مارچ 1985(حوت 1365)ایرادکرد،مورد استقبال فراوان قرارگرفت وشانزده بار باکف زدنهای نمایندگان ومهمانان کنگره قطع گردید. این حادثه برای گرباچف وهوادارانش که درصدد تعویض ببرک کارمل درنتیجهءفشارامریکائیان بودند، ضربه سختی شمرده میشد.ازینرو فوراً بعدازایرادبیانیه به بهانه جویی آغازکردند.نخستین حرف شان این بودکه بایدبخشی ازبیانیه مخصوصاً قسمتی که درآن حمله شدید بر مداخلات نظامیگران پاکستان بعمل امده بود دروقت نشر بیانیه دروسایل اطلاعات جمعی حذف گردد. این خواست شان با مقاومت شدید ببرک کارمل ونویسندهءاین سطور که مسئولیت نشر بیانیه ها راداشت مواجه گردید وبیانیه همان طوریکه ایرادشده بود، نشر گردید. درروزهای بعدی ودردوام کارکنگره گرباچف وعدهء دیگر از رهبران شوروی طی ملاقاتهایی با شهید نجیب الله وبعضی ازرهبران دیگر حزب ما خاطر نشان ساختندکه اگر رهبری افغانستان تصمیم به تعویض ببرک کارمل بگیرد،رهبری شوروی نه تنها مخالفت نخواهد کرد بلکه ازان استقبال خواهدنمود. انان با زبان دیپلوماتیک تمایل اصلی خود برای تعویض ببرک کارمل را بیان داشتند.

زنده یادببرک کارمل همیشه معتقدبود که تنهایک حزب رزمندهءزحمتکشان مجهزبا اندیشهء انقلابی – جهان بینی علمی وبینش روشن طبقاتی قادر خواهد بودمبارزهء توده های مردم وهمه زحمتکشان درراه رسیدن به ارمانهاواهداف شانرا سمتدهی درست کند. او عقیده داشت که تنها باداشتن چنین حزب نیرومند میتوانیم اتحاد واقعی همه نیروهای ملی، دموکراتیک ومترقی رادریک جبهه وسیع بمنظور رشد دموکراتیک ومستقل کشورتامین کنیم. این موضعگیریهای وی از همان اغاز طی مقالاتی درجرائد ((خلق )) و (( پرچم )) انعکاس یافته است. بطور خاص باید از سلسله مقالات او در جریده ((خلق)) تحت عنوان راه هاووسایلی که مرام دموکراتیک خلق افغانستان را بپیروزی میرساند یاد اوری کرد.

یک مطلب دیگرکه میخواهم دراین فرصت باآن تماس بگیرم،استعمال آگاهانه ویا نا آگاهانه کلمه ((کارملیزم))از جانب بعضی رفقا ودوستان زنده یاد ببرک کارمل است. من احساس این رفقا دربرابررهبر گرامی شانرا درک میکنم. لیکن باید گفت که با استعمال این کلمه بطور ناخود آگاه زنده یادببرک کارمل راازقطار بزرگ وتاریخی رهبرانی که بخاطر انسان ومخصوصاً انسان زحمتکش رزمیده اند، جدامیسازندوگویا راه خاصی برایش قائل میشوند. درحالیکه ببرک کارمل یکی ازرهبران اجمنددرهمین زمره ودرهمین راه بود. ببرک کارمل راه خاصی نداشت بلکه درتمام عمر خود تلاش کرد که احکام عام اندیشهء انقلابی را بر خصوصیات جامعه تطبیق کند. همه میدانند که شرایط سخت ودشوار امکانات بسیار محدود را دراختیاراو قرارداد.

بهترین شیوه یادآوری از زنده یاد ببرک کارمل تجلیل ازخصوصیات بسیار عالی انسانی است که اوداشت. بیائید یک لحظه روی این سجایای شخصیت وکرکتراو مکث کنیم.

ببرک کارمل قبل ازهمه پابندی بسیار محکم به اصول عقیدتی، سیاسی واخلاقی خودداشت و همیشه وتاآخر ازاین اصول دفاع میکرد. این موضعگیری های او چندین بار موجب سوءقصدعلیه جان وی شد.برعلاوه سوءقصدمشهوردرپارلمان زمان شاهی، نگارنده حد اقل از چهارسوء قصدوتوطئه مهم دیگرعلیه زندگی زنده یاد ببرک کارمل اطلاع دارد. یگ بار درزمان حکومت سردار محمدداوءدکه باشهامت بینظیر قهرمان زن وهمرزم شجاع ببرک کارمل،رفیق ارجمند دوکتور اناهیتا راتبزاد جلوگیری شد. دوبار درروزهای نخست بعداز قیام نظامیان درثور 1357ویکبار درزمانیکه خودش منشی عمومی حزب ورئیس شورای انقلابی ج.د.ا.بود. تفصیل اینهارابه فرصتهای دیگرمیگذاریم.

ببرک کارمل از فرهنگ عالی انسانی برخورداربود. تمام اوقات وفرصتهای غیر کاری را مصروف مطالعه ونوشتن بود. اودانش عمیق و معلومات وسیع درعرصه های تاریخ، ادبیات وفلسفه داشت.

او درزندگی خصوصی خود آدم باقناعت، باصطلاح بعضی رفقا ادم فقیرودرویش مشرب بود.اواز زندگی پرتجمل،غذاهای رنگارنگ ولباسهای پر تجمل شدیداًبیزاربودوهمیشه برفقاتوصیه میکردکه باید ظاهر خودوتوقعات خودرامطابق وضع کشوروسطح زندگی مردم عیارسازند. او برفقا دلسوزبود همیشه به مشکلات ومعضلات شان با دقت گوش میداد. توانائی انرا داشت که ساعتها درپای صحبت یک کارگر ساده بنشیند.


چنین بود رهبری که ما افتخارهمراهیش را داشتیم.یادش زنده وجاویدباد!