سفرجورج بوش درتاریکی شب چه نتایج داشت ؟

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

رحمت اله روان

جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا در آخرین روز های ریاست جمهوری خویش، در دیداری خداحافظی با افغانستان و عراق، وارد این کشورها شد و با استقبال گرم مقامات دو کشور، روبه رو گردید، اما شرم ساری وی از نتایج آن چه که او در طول دو دوره ریاست جمهوری به دست آورده، سبب گردیده بود تا وی شب هنگام و در تاریکی هوا به این دو کشور سفر نماید و به سرعت به آمریکا باز گردد وی در جریان این سفر وهنگام دیدارش با رییس جمهور کرزی تاکید بر آن نمود که ایالات متحده، افغانستان را در مبارزه با تروریزم تنها نخواهد گذاشت و این کشور اشتباه دهه ی هشتاد را تکرار نخواهد کرد بوش همچنان گفته است که ایالات متحده اجازه نمی دهد که افغانستان به پناه گاه امن برای تروریستان القاعده مبدل شود.
در جریان هفت سال گذشته که نیروهای بین المللی به رهبری آمریکا در کارزار مبارزه با تروریزم وارد افغانستان شدند این کشور شاهد حوادث خونین و فراوانی بوده است، اما آنچه در این میان مهم و سوال برانگیز است گسترش ساحه ی فعالیت طالبان در طی هفت سال گذشته از مرزهای پاکستان در جنوب افغانستان تا ساحات شمالی کشور است.
گسترش دامنه ی فعالیت طالبان در طی هفت سال گذشته و انجام حملات خونبار آنان در طی این سال ها حتی در پایتخت افغانستان در حالی صورت گرفته که ده ها هزار سرباز امریکایی و نیرهای بین المللی در افغانستان حضور داشتند و برضد تروریزم مبارزه می نمودند.
تعهد بر کمک ایالات متحده امریکا به افغانستان و ادامه ی حضور سربازان امریکایی در این کشور که بار دیگر از سوی رییس جمهور بوش بیان شد موضوع تازه یی نیست که به آن پرداخته می شود؛ اما آنچه در این میان سوال برانگیز است نفس حضور سربازان خارجی در افغانستان و دستاورد آنان در طی سال های گذشته در این کشوراست.
هفت سال پیش که به تناسب امروز شمار اندکی از سربازان خارجی در افغانستان حضور داشتند، جنگجویان طالب دراطراف دور دست کشور و بیشتر در آنسوی سرحدات افغانستان فعالیت می کردند اما در حال حاضر با وجود این که شمار سربازان خارجی در افغانستان به تناسب سال های گذشته به مراتب بیشتر شده است وتعداد انها درحدود70000 هزار نفر می رسد بازهم حضور شورشیان رنگین تر و فعالیت آنان بیشتر از گذشته است. این وضعیت نشان می دهد که جدیت و قاطعیت در کار مبارزه با تروریزم شاید بیشتر موثر باشد نسبت به افزایش نیروکه یکی از تیرومندی مخالفین همین خواهند بود که ریس حمهور امر یکا ما نند دوز در تاریکی شب رفت امد نما ید.
به چالش کشیدن سربازان امریکایی، انگلیسی و قوای ناتو که با سازو برگ نظامی و تخنیک پیشرفته و مدرن مجهز می باشند؛ توسط طالبان و مخالفان محلی کمتر قابل قبول برای مردم افغانستان و جهانیان خواهد بود و بدون شک آوردن صلح به افغانستان و پایان جنگ جدیت و قاطعیت مبارزه کننده گان با تروریزم را می خواهد.
در حالی که افغانستان با تمامی مصیبت ها و آلامی که هفت سال پیش درگیر شان بود، با ابعاد گسترده، وسیع و عمیق آن همچنان گرفتار است و هیچ معلوم هم نیست در چه زمانی از شر آنها رهایی می یابد. آقای بوش گفت که طالبان در قدرت نیستند و این البته درست است که آنها مصدر امور دولتی نیستند، کاملا از قدرت خلع نشده اند. ولی با آن هم در قسمت های وسیعی از مناطق کشور طالبان دست بالاتر از دولت دارند و مردم نمی توانند از اوامر و نواهی آنان سرپیچی کنند. وی از اعمار سرک های حلقوی و نیز رفتن دختران به مکتب یاد کرد اما این را که پایتخت کشور (تنها پایتخت جهان) در تاریکی بسر می برد و دختران با قبول خطر اسید پاشی بر رخسارشان به مکتب می روند و با وجود آن در بسیاری از مناطق از دسترسی به ابتدایی ترین امکانات درسی محروم اند و استادان به موقع معاش نمی گیرند، نادیده گرفت. فقر مضاعف و تصاعدی، بیکاری گسترده، نقض مستمر حقوق بشر، شکست پروژه ی دولت سازی و ملت سازی، فساد رو به رشد در ادارات دولتی، هیچ کدام برای ایشان مساله ای نبود. ایشان با اعلام این که «مبارزه با تروریزم در این کشور نیازمند یک استراتژی جامع است و ما نیاز داریم به شکل سازنده ای کار کنیم» از افزایش نیروها یاد کرد و با قاطعیت گفت که کشور او اجازه نمی دهد تروریست ها به افغانستان برگردند. وی افغانستان و پاکستان را جبهه ی مرکزی در مبارزه برضد تروریزم نامیده و گفت جنگ با تروریزم مدت زیادی را در بر می گیرد و تروریزم زمانی به حاشیه رانده می شود که نهادهای مدنی در افغانستان تقویت شوند. البته قسمت های زیادی از سخنان آقای بوش فقط به خاطر خالی نماندن عریضه بود و حاوی کدام نکته ی تازه ای نبود و این البته قابل فهم است، زیرا دوره ی ایشان در حال پایان یافتن است. اما اگر در خلال این سخنان، وی جرات می کرد از اشتباهات سیاسی و خطاهای تقریبا عمدی سربازان اش نیز ولو به اشاره سخنی می گفت و از خانواده های قربانیان دلجویی می نمود، می توانست این سفرش را خاطره انگیز بسازد. متقابلا آقای کرزی، رییس جمهور افغانستان با ذکر این نکته که افغانستان تا زمان شکست کامل تروریزم به حضور نیروهای خارجی، به ویژه امریکایی نیازمند است، به تایید گفته های وی پرداخت. البته هیچ اشاره ای دال بر اظهارات قبلی اش مبنی بر تعیین زمان مشخص برای ختم جنگ با تروریزم نداشت. در هر حال می توان گفت که سفر آقای بوش به افغانستان جز آن که نوعی خداحافظی با آقای کرزی باشد، هدف مهم تری را در خود ندارد. اما می تواند یک مدال افتخار آفرین را بر گنجینه ی آقای بوش به یادگار بگذارد. در حالی که آخرین روزهای حکومت جورج بوش در حال سپری شدن است و وی عنقریب از کاخ سفید پشتاره ی سفر می بندد، در سفری نامنتظره وارد افغانستان شد. آقای بوش پس از دیدارش از عراق، که از طریق پرتاب بوت ها توسط یک خبرنگار عراقی مورد اعتراض قرار گرفت، ولی با خویشتنداری، آن را احساس فردی یک خبرنگار و نه نشان دهنده ی اعتقاد همه عراقی ها خواند، وارد افغانستان گردید و پس از دیدار با سربازان امریکایی در میدان هوایی بگرام وارد کابل شده با رییس دولت افغانستان دیدار نمود. این سفر که آخرین دیدار ایشان به عنوان یک رییس جمهور از عراق و افغانستان محسوب می شود،
سیاست های نادرست و اشتباه جورج بوش در طول دو دوره ریاست جمهوری وی، اوضاع جهان را به کلی دگرگون ساخت و در شرایطی که پس از جنگ جهانی دوم، دنیا به یک آرامش نسبی رسیده بود، وی آغازگر جنگ جهانی دیگری بود که این بار به بهانه مبارزه با تروریسم آغاز گردید، اما در نهایت، صدمات جبران ناپذیری به چهره و اعتبار آمریکا در جهان زد و آن را خدشه دار نمود. به همین دلیل است که امروزه از بوش و آمریکا، به عنوان ناقضین حقوق بشر و دموکراسی و نه حامیان آن یاد می شود!
افغانستان، اولین جنگی است که آمریکا برای مبارزه با تروریسمی که هنوز تعبیر و تعریف مشخصی از آن وجود ندارد، آغاز نمود و در ابتدا امیدواری های بسیاری خلق کرد، اما سیاست های نادرست و اشتباه این کشور در جنگ افغانستان و بی توجهی مفرط به آن در حدی که امروزه از آن به عنوان جنگ فراموش شده یاد می گردد، در نهایت به وخیم شدن اوضاع افغانستان، افزایش ناآرامی ها و چالش های امنیتی و زمین گیر شدن آمریکا و سایر هم پیمانان این کشور در یک جنگ فرسایشی، منجر شده است.
آمریکا در هفت سال گذشته، جنگ بیهوده ای را علیه تروریسم در افغانستان در حالی دوام داد که ریشه های تروریسم و افراطیون در کشوری دیگر قرار داشت و آن ها توسط کسانی دیگر علیه آمریکا و افغانستان، تأمین، تجهیز و آماده می شدند، اما این کشور، بسیار دیرهنگام و پس از هفت سال ناکامی، پی به این واقعیت برد.
بوش در آخرین روزهای ریاست جمهوری خویش با امضای توافق نامه ای امنیتی با عراق که نتیجه تلاش های دولت قاطع این کشور و همچنین فشارهای آمریکا بود، توانست به نوعی، خود را از شکست و شرم ساری در جنگ عراق برهاند تا در پایان مدت ریاست جمهوری خویش، از آن به عنوان نتیجه مثبت کارنامه اعمال خود یاد کند، اما وی افغانستان را که نتوانسته دولتی همانند عراق داشته باشد و با سرنوشتی بدتر از روزگار عراق مواجه است، با شرم ساری ترک گفت.
گرچند رئیس جمهور کرزی با اعطای مدال غازی امان الله خان به بوش به رسم مهمان نوازی و قدرشناسی افغان ها، از تلاش های بی ثمر رئیس جمهور آمریکا استقبال کرد، اما در حقیقت، این نفرت مردم افغانستان، دعای مادرانی که فرزندان شان در بمباران های طیاره های آمریکایی کشته شده اند و انتقادهای شدید مقامات دولتی از سیاست های نادرست دولت بوش بود که نثار وی گردید.
این در حالی است که عراقی ها بدون پرده پوشی، با «زدن کفش» از بوش استقبال کرده و به این وسیله، او را بدرقه کردند. این حرکت عراقی ها در حالی که بوش از پیروزی در عراق دم می زند، گویای این واقعیت است که سیاست های بوش، در عراق نیز شکست خورده و وی نیز باید با شرم ساری این کشور را ترک گوید.
وجه مشترک جنگ های افغانستان و عراق و سیاست های ناکام بوش در این دو کشور، این است که رئیس جمهور آمریکا، سیاست های خویش را صرف با تکیه بر نظامی گری پیش برده که به جز افزایش خشونت ها نتیجه ای نداشته و در نهایت در مورد عراق، ناچار شده ده ها هزار نیروهای خود را از این کشور بیرون بکشد. این نکته مهمی است که بوش نیز در سخنان خود در افغانستان به آن اعتراف نمود.
به هر حال، بوش به پایان مدت ریاست جمهوری خود نزدیک می شود و علی رغم ندامت ها و پشیمانی های وی، کوله باری از مشکلات و چالش های رنگارنگ و وخیم را برای رئیس جمهور جدید آمریکا به ارث می گذارد.
به نظر می رسد هشداری که بوش در مورد افزایش نیروهای خارجی در افغانستان داد، چکیده ای از هشت سال تجربه وی در پست ریاست جمهوری آمریکا باشد و به همین دلیل، باراک اوباما که وعده تغییر در سیاست خارجی آمریکا به خصوص در قبال افغانستان را داده، باید به این واقعیت توجه کند و باز همان راهی را انتخاب ننماید که بوش در سال های گذشته، آن را برگزید و در نهایت رسوای خاص و عام گردید.
با این حال، اوبامایی که باز به راه حل ناکارآمد و سوخته افزایش نظامیان آمریکایی به عنوان راه حل مشکل افغانستان تأکید دارد، باید مراقب باشد که سیاست ها و استراتژی هایی را پیش نبرد که در نهایت، لکه ننگی که امروز بر دامن بوش است، در پایان کار، نصیب او گردد و باری دیگر، رئیس جمهور آمریکا این بار با لت کردن کفش های مردم افغانستان بدرقه شود. پایان

رحمت اله روان