بهتان و تهمت های وجدان

ټولنیز
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 نوشتۀ: ولي الله ملکزی

برگردان: عزیزی غزنوی 

راجپال یادَو کمیدین ورزیدۀ سینمای هند (بالیود) که در ده ها فلم خوب درخشیده، چند روز پیش یک پیام ویدیویی او را در فیسبوک دیدم که از 3 دقیقه بیشتر نه بود. او با شهرت و ثروتی که دارد، مانند بعضی سیاسیون فیشنی و خیرات خور ما دیده نه میشد.

نکتایی نه داشت و آرایش هم نه کرده بود. صرف یک پیراهن نازک پوشیده و در اتاق قرنطین تنها نشسته بود، با گفتن نمستی سخنانش را این گونه آغاز کرد:

(من هم مانند دیگران، در این فکر فرو رفته ام که این هستی بزرگ که در میان هفت اقیانوس آباد است 71 فیصد آن آب است. متباقی جنگلات، دشتها و کوهسار است و فکر میکنم از ده الی پانزده فیصد آن، ما هفت و نیم ملیارد انسانها زندگی میکنیم. از روزی که من تولد شده ام، همین یک سخن را میشنوم که این ابر قدرت است و آن ابر قدرت است.

امروز یقیناً دانستم که ابرقدرت تنها یکی ست و چرخۀ زندگی ما به ثروت نه می گردد و قدرتمندان هم آن را نه می چرخانند. بلکه قهرمانان اصلی، همین داکترها و نرسها اند که با مرگ بازی می کنند، رانندگان ترک ها اند که برای مردم خوراک می آورند و این جاروب کشان اند که راه ها و خیابانها را پاک میکنند. این زندگی آنگاه بیشتر رنگین و زیبا و دلپذیر خواهد شد که وجدان از زنگ کدورت پاک شود)

نه میدانم که این هم میهن مهاتما گاندی، خود را بندۀ رحمن میدانند یا بگوان، خواهند رفت و خبر خواهند شد. مگر مقصد من از این فلسفۀ طویل دو نکته است، وجدان و قهرمانان. راجپال در جامعۀ چشم باز کرده که زندگی به اساس طبقات شکل گرفته و به آن کاست گفته میشود و مردم به پنج گروه یا کتگوری تقسیم شده اند. اما ما من حیث یک جامعۀ عقیده مند و باور مند، یک رعیت و یک برابر استیم که معیار برتری در میان ما، تقوی و انسان خوب بودن است. افغانها در چهار دهۀ اخیر با ذهنیت کلتور جدید جنگی و ناز و نعمت آشنا شده اند، بیگانه ها چی که حتی با دیگر کشور های اسلامی هم کاملاً فرق دارند.

در کشور ما صبح و شام بحث های جهاد، الحاد، فساد، مقاومت و غنیمت است، شعارهای دم، بم و دود شنیده میشود. در گرد همایی های سیاسی، در منابر و محراب های ما ترانه های قصور و قبور زمزمه میشود. کشتۀ هر گروه خوب و بهشتی است، و هر کشته شدۀ طرف مقابل مردار و جهنمی است. زندگان بی قدر اند ولی به گنبد های مردگان میلیونها دالر خیراتی مصرف میشود. در پیشانی هر بیرق سبز نوشته است: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا) مگر در عمل به اصطلاح پیشاوری ها، بمثابه کارد و گوشت است. با دیگران خوب چنه ها زده شد و معاهده امضا شد. اما در ماه مبارک عبادت و مغفرت، خون بسیاری از هموطنان مسلمان ما ریخته شد.

داکتر نجیب آخرین رئیس جمهور نظام الحادی در یک آپارتمان کرایی در مکرویان زندگی میکرد، اما قوماندان های خرد و کوچک نظام جهادی در کاخ های شیشه یی زندگی میکنند. جنگ سالاران مجرم موسیچه های سفید و بی گناه شده اند، بیشتر فربه شدند و بیشتر تقدیر و تکریم شدند. ولی همین مردم به قهرمانی، قهرمان ملی اعلیحضرت امان الله خان که استقلال کشور را از انگلیس گرفت شک دارند. و از پهلوی زیارت این زعیم جوان به سرعت می گذرند، به قبر او فاتحه خواندن را بدعت و بزرگداشت او را مصیبت سیاسی میدانند.

مردم الجزایر استعمار فرانسه را (1830-1965 م) شکست داد، و مردم مبارز کشور صحرایی لیبیا به رهبری عمرالمختار، در برابر تجاوز ایتالیا (1911-1952م) حماسه آفرید. در این دو کشور میلیونها انسان شهید شد، به غازی به دیدۀ دلاور دیده میشود، مگر در شانۀ هیچ کس رتبۀ مارشالی کوبیده نشده و نه کسی را قهرمان ملی می گویند، تنها به المختار لقب شیخ الشهدا داده شده و قبرش گنبد ندارد.

از سده های میانه گرفته تا حال، افغانستان يگانه کشور بدبختی ست که در چهل سال، شکار دو ابر قدرت جهانی و دو پهلوان منطقه یی شده است. در همین چهار دهه، افغانستان منحیث لابراتوار چهار نظام ضد و نقیض قرار گرفت، مگر نتیجۀ هر آزمون منفی بوده و به جای دوا، سبب درد گردیده است.

دیانت نام ارتباط میان خالق و مخلوق، آدرس ویژۀ معرفت و یک مسئلۀ فردیست. اما رژیم خونین خلق و پرچم، اقتدار تنظیمی و جهادی، امارت و خلافت اسلامی و معجون  جمهوریت و دموکراسی فعلی غربی، هر کدام به نوبت آن را در خم ایدیالوژی خویش رنگ کرد. هر کدام جداگانه تلاش کرد تا آن را در آیینۀ خویش انعکاس بدهد. از سوی دگر وظیفۀ بنیادی هر دولت، بهبود معیشت مردم، شنیدن  آواز مردم و عدالت اجتماعی بود، ولی همین چهار دولت در کش و گیر قدرت گیر ماندند.

انتخابات که در شریعت جایگاه ویژه دارد و تمثیل ارادۀ مردم و دموکراسی است، با چشم باز دیدیم که این پروسۀ ملی چگونه اغوا شد و با چه مهارتی نذرانۀ هوس های زورمندان و باداران خارجی گردید؟ همین گروه ها با قاتل هزاران افغان به بهانۀ همدردی سفارت ها را طواف میکنند و به مرگ ده ها هموطن ما که در دریا انداخته شد، سکوت مرگبار اختیار میکنند.

روانشناسان وجدان را اینگونه تعریف می کنند: وجدان یک صدای نهفته و احساس عمیق است، که هر انسان عاقل توسط او درست و نادرست را تفکیک میکند و به جای به سوی شر، به سوی خیر راه میبرد. روان های خاکستر شده در شعله های چهار دهه جنگ، در انتظار پاسخ این پرسش بی جواب اند که: آیا تیکه داران سرنوشت ما گاهی هم با خود محاسبه کرده اند که اینان از محکمۀ، وجدان، طعنه ها و تهمت ها در امان اند؟ آیا اینان به راستی احساس میکنند که حکومتداری باداری نیست بلکه یک مسئولیت است؟ آیا اینان می پذیرند که دگر پذیری نردبان عروج ملتهاست، و تعصب و بیگانه پرستی وسیلۀ زوال و بربادیست؟

سلامت و ملامت شما را زمان و تاریخ به نسل های آینده میکشاید و صندوقچه های رازهای پوشیدۀ شما را حتماً یکروز می شکند، آنگاه دیر و آب از پلوان گذشته خواهد بود ؟!

————————————————————————

یک خواهش:

از صاحبان قلم، زبان و فکر به مناسبت روز جهانی زبان خواهش میکنم که زبان مادری خود را به مدارج تکنالوجی، رقابت و برابری بیارایند. استغنا خوب است اما این زبان به غنا مندی بیشتر نیاز دارد، زیرا که ما برای خدای نیت نماز را به پشتو می بندیم باز به زبان قرآن، برایش زاری و عبادت میکنیم. ممنون

 

21 جون 2020

تورنتو، کانادا