مشارکت زنان نامدار در حماسه و تاريخ افغانستان

ټولنیز
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times


تتبع و نگارش : ناهيد  علومی
نويسنده کتاب زنان نخبه افغانستان ، فعال امور اجتماعی و امور زنان ..

            زنان افغانستان از گذشته های دور تا امروز در عرصه های سياسی، اجتماعی وفرهنگی سهم شايسته ودرخور اهميتی داشته اند، درهر مرحله يی از تاريخ سياسی افغانستان ميتوان از نقش برجستۀ زنان ياد آور شد و به نسل های بعدی بشارت داد که زن افغان در هر دور تاريخ به رغم دشواری ها وموانع جدی برازنده گی وشايسته گی لازم را ازخود تبارز داده اند.

گذشته های دور:

    آنچه از تمدن  ويدی و  اوستا (1) در يکنيم تا دوهزار سال پيش از ميلاد مسيح به ياد گارمانده است، سيمای جامعه را منقسم به طبقه های اجتماعی متضاد نشان ميدهد، در اين دوران اگر آنرا دوره نظام برده گی به پنداريم، مواضع مردم برحسب موقعيت طبقاتی آنان مشخص شده است.زنان ومردان اين دوران  تفاوت کلی نداشتند و در يک رديف قرار داشتند.

 زنان در مدنيت ويدی:

    از سروده های ويدی درمورد موقف زن درجامعه وخانواده به صراحت معلوم می گردد که  به زن در اين دوره حرمت قايل بودند وبا مرد ها در همه موارد حيات اجتماعی فرقی نداشتند.{ سروده های ويدی يا ريکويدا به وسيله ريشی ها (دانايان، آواز خوانان برهمنان وروحانيون زن ومرد) بين يک هزار وپنجصد تا دوهزار وپنجصد سال پيش از ميلاد قسماً در افغانستان وبعد درهندوستان تکميل شده است.}

زنان در زمرۀ  سرود سرايان ويدی شامل بودند، چنانچه همين ريشی ها (دانايان وروحانيون زن ومرد) رهنمايی جامعه را هم بعهده داشتند،پس ميتوان گفت که در مدنيت ويدی مقام ومنزلت زن ومرد با هم يکسان بوده است.

   در اين دوره با آنکه مرد فرمانروای خانه بود، اما زن را به ديده حقارت يا مانند کنيز نمی نگريستند، بل او را همکار وغمخوار فرزندان می پنداشتند. زنان برعلاوه انجام کار ريشی گری { شاعری وآواز خوانی} به مجلسهای "سبها " که به جرگه های قبيلوی کنونی شباهت داشت اشتراک می ورزيدند.

اين امر نوعی ازنخستين مشارکت سياسی زنان در حيات اجتماعی را نشان ميدهد، همچنان در آن عصر زنان اسير چهارديوار خانه نبودند، بل دوشادوش مردان درمزارع، چراگاهها وحتی بازی های مشترک که آنرا "سامانه" ميگفتند اشتراک داشتند. در اين دور زن شعر ميگفت، به ميدان های قربانی وکارهای مشترک حاضر ميشدند ودرتصاميم مهم سياسی سهم بارز داشتند.

زنان در عصر اوستا:

    تمدن اوستايی که ادامۀ همان تمدن ويدی در آغوش جامعه آريايی بوده واز هزاره اول پيش از ميلاد آغاز يافته است، در آن زنان همچنان در امور اجتماعی وفرهنگی با مردان سهم مشترک داشتند ودرخانواده ازحرمت واعتبار لازم برخوردار بودند. ازدواج نکردن در عصر اوستايی نوع عيب اجتماعی شمرده می شد، تقاضای نامزدی هرچند از طرف پدر ومادر صورت می گرفت، اما دختر وپسر در انتخاب شان ازحق معين بهره مند بودند.

 اين امر بيانگر آنست که تساوی حقوق در اين عصر لمس شده وسنتهای ناپسند مانند ازدواج اجباری در اين مرحلۀ ازتاريخ ميهن ما به مشاهده نرسيده است.
به قول داکتر گيگر Dr.Geiger   دانشمند اوستا شناس معروف آلمانی در عرصه ديانت زردشتی ميخوانيم: که زن در صف همسری شوهر قرار ميگيرد نه از تابعين او، کنيزش نيست، بل رفيق وهمسر در کليه حقوق با وی شريک وبرابر است."(2)
در زمان سکندر مقدونی:
 
در سال 330 پيش از ميلاد سکندر از ايران به افغانستان که فاقد دولت مرکزی بود مارش کرد. برخلاف انتظار مدت چهارسال با صد هزار عسکر در دامنه های هندوکش گير ماند.روکسانه ( رخشانه – روشانه- روشنک) دختر وخش ارد  والی باختر( بلخ) که زيبا ترين دختری مثل هزاران زن ديگر ، در جريان لشکر کشی سکندر به شرق بدست قشون مقدونی اسيرگرديد. روکسانه با ملاحت ولطافت شرقی در ميان هزاران زن اسير توجه سکندر را بخود جلب کرد وسکندر او را به همسری برگزيد، رکسانه وليعهد سکندر را به دنيا آورد. (3)

احمد علی کهزاد مؤرخ شهير افغانستان درجلد اول تأريخ افغانستان از قول سر اورل ستن پژوهشگر انگليسی مينويسد: " روکسانه دختر يکی از نجبای باختر( بلخ) به واسطه حسن خارق العاده به يکی از قلعه های ( دره روشان درجوار شغنان – بدخشان) فرستاده شد تا در آنجا محفوظ بماند. در هنگام لشکر کشی بدست لشکر افتاد وملکه سکندر شد.


تصوير نقاشی شده  روکسانه و  سکندر مقدونی (4)
اين نخستين شاهدخت باختر و زن افغانستان بود که در اداره امور امپراتوری بزرگ جهان سهم متبارز ايفاء داشت، وی پس از مرگ ناگهانی سکندر در بابل در 323 پیش از میلاد از او فرزندی بنام سکندر چهارم بدنیا آورد. پس از مرگ سکندر، روکسانه  و پسرش قربانی دسیسه‌های سیاسی امپراتوری سکندر شدند. 

دوره کوشانی ها وموقف زنان :

    زمانی که دولت مقتدر کوشانی جاگزين دولتهای قبلی گرديد وساحه نفوذ اين امپراتوری تا کرانه های سند پيش رفت، تعصب مذهبی کمتر وجود داشت، کنشکای کبير( از 120 تا 160 م) که پايتخت تابستانی او بگرام ومرکز زمستانی اش پشاور بود، مذهب بودايی را درکشور وسعت بخشيد. (5)

از آثار تاريخی اين دوره درمعبد بگرام آشکار ميشود که زن در آن وقت منزلت بسزايی داشت تا آنکه به شکل " الهه ها " مورد ستايش وپرستش قرار ميگرفتند، در اين دور تساوی زن ومرد يک تصاعد معين را نشان ميداد وبرای جامعه قابل پذيرش بود.

زن درخراسان:

در قرن هفتم ميلادی زنان خراسان تا حد اشتغال مقام پادشاهی حق داشتند. کتايون همسر شاه بلخ، سيندخت- شاه زن کابل مادر رودابه، تهمينه شاهدخت سمنگان همسر رستم ومادر سهراب ،  همچنان در دور ساسانی ها " پوران دختها"و " آذر دختها " به پادشاهی رسيده بودند. از همينجاست که ميتوان موضوع مشارکت  سياسی زنان در اداره امور را الگو ونشانه گرفت ومدعی شد که زنان در هر مرحله تأريخ افغانستان حماسه آفريده اند وسيمای درخشان شان هويدا بوده است.

 وضع زنان هنگام استيلای عرب:

    در دوران  تسلط عربها که برده گی زنان شدت يافت و ايده های مذهبی بنياد ايديالوژيک مناسبات جامعه را تحت کنترول گرفت، اشراف وعيان وطبقات دارا برای شکوه وعظمت شان در بار ها  وحرمسرای های بزرگ تشکيل داده وزنان زيادی را در اين حرمسرا ها بحيث کنيز وبرده نگهداری نموده وزنان را به اسارت هوا وهوس خويش کشيدند.

استيلای عرب بدون غارت، انهدام وکشتار انجام نيافت، درکنار ديگر فجايع و يرانی ها، دختران وزنان بيشمار خراسان را در بازار های مدينه فروختند وزيبا رويان بيشماری ازمناطق مفتوحه چون تحفه های گرانبها به  دارالخليفه ( بغداد) فرستاده شد.آنانی که تسليم شده بودند موالی ( بنده گان) خوانده شدند.

مساله حقوق زن ومرد پايمال شد وفاتحان عرب که از شکوه وجلال دربارهای محلی حسرت ولذت ميبردند، غالباً رسالت خود را فراموش نموده و از سرزمينهای شرقی غلام بچه گان وکنيزان زيادی را جمع وبه غنايم شان افزودند.

دوره های طاهريان، سامانيان، غزنويان، سلجوقيان وخوا رزم شاهيان:

تحت تاثير مفکوره های اسلامی موسسات مذهبی زيادی به وجود آمد که زن را به اسارت عميقتر کشيد وبه تداوم آن زن از بيشترين حقوق  خود محروم گردانيده شد.

استيلای چنگيز:

    مغولها که درقرن سيزدهم به سرزمين ما هجوم آوردند، همه شهر ها را به ويرانه مبدل وشمار اندک مردم که در کوه پايه ها بودند نجات يافتند.

احيای مجدد ، غوريان و عصر تيموريان هرات:
در دور غوريان سلطان رضيه دختر شمس الدين التمش غوری افغان درسال 1185 ميلادی در دهلی بر تخت سلطنت جلوس نمود و26 سال پادشاهی نمود.التمش رضيه را ازهمه فرزندانش بيشتر دوست داشت، ميگويند: رضيه برعلاوه ديگر دانستنی ها، اسپ سواری، شمشير زنی وغيره فنون مردانه مهارت بسزايی داشت.(6)

طوری که از تصويرش پيداست، خيلی قشنگ ودلربا هم بود، گويند صدای جذاب داشت که به زيبايی اش افزوده بود.


 نقاشی سلطان رضيه غوری (7)

     بعد ازيک دور تاريک صايقه چنگيزی وايجاد دولت گورگانی ( تيموری) در هرات که شاهرخ ميرزا يکی از نواده های تيمورگورگانی در قرن 14 زمام امور رابه دست داشت. اين دور را از لحاظ  هنر، ادب و فرهنگ ميتوان دور درخشانی محسوب نمود، در همين وقت  ملکه گوهر شاد بيگم بانوی  شاهرخ ميرزا قد بر افراشت ودر رشد واحيای فرهنگ دوشا دوش شوهر کارنمود . در دانشنامه آزاد ميخوانيم:"گوهرشادبیگم پس از پدرش امیر تیمور، به مدت 43 سال بر مناطق وسیعی از ایران و افغانستان حکمرانی کرد و توسط او در سال 1405 پایتخت تیموریان از سمرقند به هرات منتقل شد."(8)  درکنار وی زنان نامدار ديگر هم  ظهور نمودند، اما هنوزهم درتعليم وتربيه وبا سواد شدن زنان موانع وجود داشت.
         
نقاشی گوهرشاد بيگم   (  9 ) 
دور افغانهای لودی درهند
"دردهه های 30 و40 قرن پانزدهم ميلادی درنظام پادشاهی دهلی که درحال اضمحلال بود،افغانها آهسته ولی مداوماً بصورت یک گروه فشار در آمدند. دربین آنها ملک بهلول لودی، جانشین اسلام خان لودی، قوی ترین فرد اين خانواده بود" (10)

پوهاند عبدالشکور ارشاد در يک مصاحبه خود ميگويد:"  در نتيجه توطئه مادر ابراهيم لودی غرض بر انداختن سلطنت بابری درهند ، بابر مقهور شد و در سال 1554 بعد از سرنگونی سلطنت لوديان در دهلی وآگره و قتل سلطان ابراهيم لودی در ميدان جنگ  شاه خانم همسر سلطان ابراهيم لودی را با پسر خورد سالش به افغانستان تبعيد تا بقيه عمر خود را در قلعه مظفر بدخشان طور زندانی سپری کند، خانم لودی که سوار برکجاوه شتر، تحت نظر محافظين مغولی به سوی افغانستان حرکت ميکرد، وقتی قافله به محل قلعۀ اتک رسيد، توقف نمود وپس از استراحت مختصر دوباره به راه افتاد، هنگامی که قافله از روی پل سند عبور ميکرد، خانم ابراهيم لودی دفعتاً از روی کجاوه بلند گرديده ومانند عقابی خشمگين بال گشود وخود را در وسط رود خانه پرتاب کرد وامواج رود خانه اين بانوی با شهامت را در خود فرو برد ومحافظين مغولی با حيرت مشاهده کردند که اين زن دلير افغان چگونه در کام امواج خروشان رود خانه فرو رفت ومرگ را برزنده گی در اسارت دشمن ترجيع داد. " (11)
اسارت دشمن ترجيع داد. " (11)

اين نقاشی منسوب به شاه خانم همسر ابراهيم لودی ميباشد.(12)

زنان بادرايت :
 -ميرمن نازو انا دختر سلطان ملخی توخی يکی از رؤسای محلی قلات ( زابل) ومتولد 1650 - مادر ميرويس خان هوتکی مؤسس دولت هوتکيان درکندهار ، گفته ميشود هنگامی که سلطان ملخی در يکی از حملات دشمن به قتل می رسد، پسرش حاجی عادل خان به جنگ رفت وحفاظت قلعه به نازو انا خواهر خود  واگذار شد. نازو مانند يک سپاهی دلير خود را مسلح ساخت وبه پاسداری از قلعه پرداخت.او شاعر وشخصيت سياسی وحامی فرزندش بود، ديوان شعری هم  دارد:

سحـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرګه وه د نرګيس ليمه لانده
څاڅکی څاڅکی يي له سترګو څڅيده
ما ويل څه دی ښکليه ګله ولې ژاړې

دی ويل ژوند مې دی يوه خوله خنديده
نام اين قهرمان پاک دامن افغان برای هميشه در خاطره ها باقيست، به ميمنت نام وشهرت نيک او بسی ازمردم افغانستان نام دختران خود را " نازو" گذاشته وميگذارند. (13)


اين نقاشی ها منسوب به نازوانا خوانده شده است (14)
- زرغونه انا
مادر احمد شاه درانی مؤسس دولت مستقل افغانستان:
ﺑﻧﺎﺑﺮ رواﯾت اکادميسن رﺷﺎد و عبدالروف بينوا-  زرﻏوﻧﻪ اﻧﺎ ﻣﺎدر اﺣﻣدﺷاه ﺑﺎﺑﺎ، يکی از زﻧﺎن ھوﺷﯾﺎراﻓﻐﺎن بود، احمد شاه در سال هشتم پادشاهی اش که مصادف 1755 بود، جرگه بزرگ قومی را به خاطر اعمار شهر دعوت کرده بود.که شهر بايد حصار ها داشته باشد، اما زرغونه انا ناگهان وارد جرگه شده وخطاب به فرزندش مانع اين حصار شد وگفت اگردر شهر مردان با همت باشند نياز به حصار بلند وديوارکشی نيست. اين شهامت ودرايت ثبت تاريخ افغانستان است. (15)


اېن نقاشی را به زرغونه انا منسوب مېدانند (16)
 لوېه ادی - مادر وزير فتح خان:
 يکی از زنان با شهامت که بر اثر چندين حرکات واعمال شجاعانه مانند: حمله مسلحانه به زندان شهرکندهار ورهايی قيصر پسر زمانشاه، حفظ امنيت شهر کندهار  تا هنگام معلوم شدن سرنوشت جنگ وصلح سال 1799 در عهد شاه زمان نواسه احمد شاه درانی که گفته شده است- داماد خود مرتضی خان را که قصد چپاول تجارت خانه ها و دوکان ها  را داشت، به  زندان افگند، روی اين شجاعتها درميان مردم کندهار به لويه ادی( مادر بزرگ) شناخته ومعروف شد.
لويه ادی از قريه مالگير- ولسوالی گرشک ومنسوب به قوم بارکزايی ومادر وزير فتح خان بود. (17)
- ميرمن عينو: يکی از زنان نامدار کندهار در عصر احمد شاه ابدالی ميباشد، غلام محمد غبار در کتاب (احمد شاه بابا) از زبان مردم کندهار مينويسد: " در بازگشت احمد شاه بابا از يکی از سفر های جنگی اش در علاقه دامان قرار گاه اردوی خود را بنا کرد، يکنفر سپاهی شبانه اردو را ترک وبدون اجازه به سوی قريه خود که از قرار گاه دور نبود به ديدار " عينو" همسرش رسيد، اما همين که خانم او دانست که شوهرش طوری گريزی رکاب احمد شاه را ترک نموده، سوگند ياد نمود که او را به خانه راه ندهد وگفت عيب است پيش از آن که احمد شاه بابا به حرمسرای خود داخل شود .سپاهی او به خانه آيد. سپاهی مجبور به عودت ودر ورود به اردوگاه از سوی پهره دار توقف داده شد. فردا اين قصه به منصبدار و دربار احمد شاه رسيد.احمد شاه از چنين احساسات يک زن افغان بی نهايت مشعوف وبه غرض تشويق اين کاريزی را که نزديک قصبه مذکور بود به آن زن بخشيد." اين زن همان بی بی عينو بود که تاحال منطقه مذکور به نام کاريز عينو ياد ميشود.بعداً بسياری از اماکن به نام او مسماً گرديد.
زنان هنگام قيامها ومبارزه آزادی خواهی مردم افغانستان عليه استيلای خارجی:

   مبارزه آزادی خواهانه عليه تسلط بيگانه ها از ولايات شرقی وجنوبی آغاز يافت، در محاذ های استقلال طلبانه زنان بيشماری ظهورنمودند که علم استقلال را برافراشته نگهداشتند ومشوق مردان دراسترداد استقلال بودند.
- ميرمن اکرم: در دسمبر   1840 مردم زمينداور در سواحل هلمند به رهبری اختر محمد خان عليزايی علم قيام وجهاد عليه انگليس را برداشتند و جنرال نات وراولسن را ماتی مصروف با خود ساختند. در اين محاذ انگليسها به زور پول از طريق جواسيس خود اکرم خان را دستگير ودر کندهار به توپ بستند. اينجاست که زن شجاع ديگری ظهور ميکند، اين زن ميرمن اکرم همسر اکرم خان بود که ندای جهاد بلند کرد وبر اسب سوار عليه انگليسها برخاست، انگليسها ميرمن اکرم را هم زندانی نمودند وبه کابل فرستادند، اما مردم غيور غزنی بر سپاه دشمن يورش برده زندانيان وميرمن اکرم را آزاد نمودند.(18)
 - ملالی ميوند ( افغان)
"درجنگ دوم افغان - انگليس( محاذ ميوند)  درسال 1880 به رهبری سردار ايوب خان که به شکست شديد انگليس و واپس گيری کندهارمنتج شد، از شناخته شده‌ ترین افراد شرکت کننده در این جنگ بانویی بنام ملاله بود.ملالی دختری کندهاری بود که در جنگ میوند به مبارزان افغان آب آشامیدنی میرساند.هنگامی که پرچمدار نیروهای افغان هدف گلوله قرار گرفت و بيرق از دستش بر زمین افتاد. ملالی مشک آب رابرزمین گذاشت و بيرق افتاده را بلند کرد با خطاب قرار دادن مبارزان افغان آنان را به ادامه جنگ فراخواند:

که په میوند کی شهید نشوی -  خدایه لالیه بی ننگی ته دی ساتینه
ترجمه:
اگر در جنگ ميوند شهيد نشدی، خدا ترا برای بی ننگی حفظ کند

همین سخنان باعث تحریک نیروهای ملی و تا حدودی شکست خورده افغان شد و در نهایت به پیروزی آنان انجامید، اما ملالی خود نیز در این پیکار جان باخت.  نظر به گفته های پوهاند ارشاد خانواده ملالی ميوند هنوز در قريه ( دخوګېانېو کارېز) زنده گی مېکنند " (19)

نقاشی منسوب به ملالی افغان درجنگ ميوند (20)

-غازی ادی که از خوشی ولايت لوگر برخاست ودرقيام عليه استعمار انگليس حماسه آفريد. همچنان زنان ديگری مانند: گلناره، ميرمن اکرم، ميرمن سپينه ادی، بخت نامه، معصومه ( تروريا زن کاکا) ، مستوره، زهرا هريک قهرمانی هايی در راه حصول استقلال وآزادی داشتند.
- عايشه درانی  سال وفات 1820 يگانه شاعری بود که اشعارش در اخير قرن 19 ليتو گرافی شد، يعنی از نخستين چاپخانه سنگی طبع شد،بی بی سنگی که کوته سنگی به نام اوست، مريم کنيزک وصنوبر عاجزه وبعد مستوره غوری ،محجوبه هروی، مخفی بدخشی از مشاهير شاعر زنان اند.

      "زنان ودختران کابل درجنگها ومعرکه های استقلال خواهی سهم فعال داشتند، به مردان نان، آب واسلحه می رسانيدند. به همين دليل در يک روز 80 زن مبارز کابل در دامنه های کوه آسه مايی از سوی انگليسها شهيد شدندو درآنزمان باروی باز غازيان را درمقابله با غليمان تشويق وياری می نمودند. انگليسها برای جلوگيری از اين تحريکات دست به تدبير زدند، که بتوانند زن ها را ازمرد ها تجريد وتفکيک نمايند وعوامل احساسات غازيان را ازميان بردارند، تدبيرچنان بود که زنان را جبراً  متحمل به پوشيدن چادری نمودند، اين امر درشهر ها واکناف به وسيله فشار روحانيون وحمايه دولت وقت ( امير دوست محمد خان) گسترش يافت."(21) بعد از دوره امانی اين کيسه ازميان برداشته شد وآزادی زنان تضمين گرديد.
- بی بی حليمه مشهور به بوبو جان جغه دار - دختر مير عتيق الله از اولاده مير واعظ کابلی، همسر امير عبدالرحمن خان  در سال 1901 يا 1903 در بارانه کابل چشم به جهان گشود، او درخانه پدر علوم متداوله را فراگرفت در جوانی و بلوغ بخصوص بعد از همسری شاه مقتدر ، خود حليمه از اتوريته و هژمونی زنانه برخوردار بود و در ادب وشاعری در ميان زنان آنروزگار برجسته وسر آمد بود. (22)

 زنان بعد از حصول استقلال سياسی افغانستان:

     بعد از حصول استقلال سياسی افغانستان درسال 1919 زنان در احيای فرهنگی نقش بسزايی داشتند.

نخستين مکتب برای زنان به نام مکتب مستورات وکتابهايی به نام " امان النسوان " برای دوره "رشديه" تنظيم گرديد. جريدهء " ارشاد النسوان " با مديريت اسما رسميه خانم محمود طرزی و روح افزا دختر محمد زمانخان چاپ ونشر گرديد. تشويق ملکه ثريا در تقويت نهضت زنان نقش مهم داشت، رفع حجاب، ممنوع قراردادن نکاح دخترنا بالغ، لغو کامل برده گی وکنيز گيری زنان از جمله کارهای برجسته اين دوره برای زنان بود.
- ملکه ثریا طرزی: دختر محمود طرزی در 24 نوامبر 1879 در دمشق بدنیا آمد و در سال 1912 میلادی با امان‌الله خان ازدواج نمود، تبار ملکه ثریا به پاینده خان (1800) و حاج جمک‌ خان بارکزایی (1771-1719) می‌رسد.

ملکه ثريا طرزی همسر شاه امان الله خان

مساعی شاه امان الله و ثریا در انکشاف تعلیم و تربیه زنان در تاریخ افغانستان بی‌نظیر بود، در جنوری 1921اولین مکتب دخترانه بنام ليسه ملالی در تاریخ افغانستان در شهرکابل در ناحیه شهرآرا گشایش یافت، این مکتب پنجاه نفر شاگرد داشت، شاگردان مرکب بودند از دختران خردسال و زنان جوان،  اسما رسمیه خانم محمود طرزی که در خارج از افغانستان تحصیل کرده بود اداره و تدریس این مکتب را به عهده داشت و همچنین یک تعداد معلم‌های ترک، آلمانی و هندی در آنجا تدریس می‌کردند.
در همین سال به همت ثریا به نشر اولین مجله مخصوص زنان بنام «ارشاد نسوان» اقدام شد که مسئوؤلیت آن نیز بعهده اسما رسمیه طرزی بود و اولین شماره آن در 17 مارچ 1921 به نشر رسید، این نشریه به شکل مجله یا هفته نامه تا سال 1925به نشر ادامه داد.مجله بانو ( ناشر انديشه های زنان افغانستان در اروپا) که در سال بيستم نشراتی خود قرار دارد واينجانب مدير مسوؤل آن ميباشم، افتخار مينمايد که ادامه دهنده خط نشراتی ارشاد النسوان بوده  و اين جريده را الگوی کار نشراتی خود قرارداده است.

اسما همسر محمود طرزی

ملکه ثریا در سال 1927 امان‌الله خان را در «سفر بزرگ» همراهی کرد. در این سفر این زوج از کشورهای ایران ، ترکیه ، شوروی ، انگلیس ، آلمان ، فرانسه ، ایتالیا ، مصر و هندوستان بازدید کردند. این مسافرت شوق نوین‌سازی افغانستان را در این دو زنده‌تر کرد و به هنگام بازگشت امان‌الله خان تشکیل یک لویه جرگه داد و به انتقاد از سنت‌گرایی رؤسای قبایل افغان پرداخت. انتقادات بسیاری از سوی مردم نسبت به بی‌حجابی ثریا و اینکه از وی عکس گرفته شده بود شیوع پیدا کرد.

مجددی‌ها که از با نفوذ ترین خانواده‌های روحانی کابل بودند فتوای کفرشاه را بدست خط تقریباً چهارصد نفر از علمای دینی که عمدتاً از جانب انگلیس‌ها پول دریافت می‌کردند رسانیده و به ولایت جنوبی فرستادند که بدین وسیله مردم آنجا را بیشتر علیه شاه تحریک نموده، آتش شورش قبایلی را دامن زدند.

این عوامل و رویدادهای دیگر به سرنگونی حکومت امان‌الله انجامید، ملکه ثريا بعد از يک دوره تبعيد طولانی در 20 اپريل 1968 در سن هفتاد ساله گی در شهر روم کشور ایتالیا در گذشت.(23)
ماگه رحمانی
- يکی ديگر زنان نامدار اين دوره "ماگه رحمانی دختر غلام احمد رحمانی از پدر افغان ومادر روسی که در سال 1924 درماسکو به دنيا آمد.(24) اواکنون  96 سال عمردارد، هنگامی که  اين سطر ها رامينويسم به گمان اغلب در خانه های کهن سالان بسر برده وامکان تماس با او محدود است ، قبل براين با او ارتباط وگفت وشنود تلفونی داشتم، از يکنيم سال پيش ارتباط ما قطع شده است.

ماگه رحمانی متولد 1924 اکنون در لندن
او منحيث نخستين زن تذکره نويس شاعر زنان افغان مولف کتاب " پرده نشينان سخنگوی" ميباشد که در اين کتاب فهرستی از زنان شاعر در طول تاريخ حتی الامکان آمده است. ماگه در آنزمان آموزگار جوانی بود که خلای چنين پژوهشی را حس کرد. (25)
مجله بانو در نظر دارد که کار نا تمام خانم ماگه رحمانی وکتاب شعر زنان افغانستان را به همت گروهی از زنان پژوهشگر تکميل وادامه دهد.
- آمنه فدوی (1859-1925) دختر نور محمد خان يکی از کواسه های سلطان محمد خان طلايی که اشعار هم سروده است، ديگر فاطمه سلطان ملقب به فاتو جان سال وفات 1930 دختر اميردوست محمد خان نامبرد. (26) به همين ترتيب فهرست زنان تحصيل کرده، معلم وآموزگار را ميتوان تا دهها وسعت داد.

مرحله دموکراسی وزنان:

نخستين نشانه های تمايل مبارزه دموکراتيک در بين زنان درپرتو قانون اساسی 1964 که يک سلسله آزادی های نسبی دموکراتيک را به زنان ومردان قايل شدند به ميان آمد.در کنار مؤسسه نسوان ونشر جريده ميرمن وکهول که درچوکات دولت فعاليت مينمود، جمعيتهای زنان دموکرات نيز  تشکلهای خويشرا پايه گذاری نمودند.

اين تشکلها ظاهراً سازمان صنفی بودند، اما ازجهت پيوند به احزاب چپ جانبداری ايديالوژيک وآرمانی داشت، اين تشکل که بعد ها به نام سازمان دموکراتيک زنان شهرت يافت، درجهت جلب وبسيج زنان به دور يک تشکل پيشتاز کارهای مهمی را انجام داد. سازمان زنان تحت رهبری خانم اناهيتا راتب زاد بصورت وسيع درمکتبها، پوهنتونها وموسسات دولتی مرکز وبعد ولايات ، ولسوالی ها به مبارزه سياسی وصنفی شان ادامه دادند. اين سازمان هشتم مارچ روز همبسته گی بين المللی زنان وساير روز های تاريخی ملی وبين المللی را تجليل و آنرا نهادينه ساختند.
- اناهيتا راتب زاد:

اناهیتا راتب زاد در اکتوبر سال 1931 در گلدره کابل متولد شد. آموزش متوسطه را تا ختم صنف هشتم در سال 1945 در ليسه ملالی به پایان برد و سپس در سال 1947 در یک دوره یکساله پرسـتاری در تربيه  نرسنگ  در کابل آموزش دید و پس از آن دو سال در همین رشته در شیکاگو تحصیل کرد.

در سال 1963 میلادی وارد پوهنحی طب در پوهنتون  کابل شد و در سال 1975 میلادی، تحصیلات عالی را در این پوهنحی به‌ پایان رساند.

او در سال 1965 به عنوان کانديد حزب دموکراتیک خلق  در دوره دوازدهم به شورای ملی افغانستان راه یافت و دو دور نماینده کابل در شورای ملی بود. در سال 1986  عضو کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق شد و به مدارج عالی در این حزب و دولت تحت رهبری این حزب رسید وعالی مقام ترین زن در حزب مذکور بود.

پس از کودتای هفتم ثور وی به‌عنوان عضو شورای انقلابی افغانستان و در سال 1981 عضو دفتر سیاسی حزب شد و به‌مقام وزارت های معارف وکار امور اجتماعی رسید ودراواخردهه هشتاد ميلادی رئيس سازمان صلح و همبسته گی افغانستان بود. (27)
- رقيه ابوبکر

 رقیه حبیب ابوبکر درسال 1298 خورشیدی درساحه چهل ستون کابل چشم به دنیا گشوده است . پدرش مرحوم سید حبیب مستوفی آن وقت ولایت کابل و مادرش به اسم بانو زینت بود .خانم رقیه تحصیلات خود را الی درجه لیسانس در رشته اجتماعیات به پایان رسانیده و دیپلوم خود را درطی سال 1331 خورشیدی بدست آورده است.

رقیه حبیب بعد از ختم تحصیلات درطی سال های 1319 – 1328 به صفت معلم، سر معلم ، معاون و مدیردر مکتب اندرابی، لیسه زرغونه،موسسه نسوان ایفای وظیفه نموده و به ادامهً آن تا سال 1340 به مدیریت های مجله میرمن ،تبلیغات، کورس های آموزش حرفوی،نمایشات روابط خارجی،باغ زنانه کابل،کتابخانهً موسسهً ، کودکستان مربوطهً آن وبه تعقیب آن به نشرات سره میاشت ،انجمن تاریخ و یکی ازاولین گوینده گان رادیووتلویزیون کارپیگیروپرثمرنموده بود.

رقیه حبیب ابوبکردرسال 1345 عضو لویه جرگه برای تدوین قانون اساسی کشورگردید ودرانتخابات سال 1345 از جانب نواحی اول و دوم شهر کابل کاندید شده واعتماد مردم خود را به دست آورده و تا ختم دوره به حیث نماینده مردم درشورای ملی افغانستان بذل مساعی نمود. بعد از ختم ماموریت درشورای ملی افغانستان ، به ریاست سواد آموزی تقررحاصل نمود و با تحول جمهوريت  26 سرطان 1352 به دوره ماموریت او خاتمه داده شد.

رقیه ابوبکریکی ازپیشگامان نهضت زن درکشوربوده و تا آخرین روزهای حیات دراین زمینه کارنموده بود. اوعلاقه مفرط به نویسنده گی داشت وآثار،ترجمه ها، اشعار ومقالات سیاسی و اجتماعی زیادی را به دست نشرسپرده بود.با معارف ومطبوعات کشورهمکاری نموده وموفق به اخذ جوایززیاد مطبوعاتی درکشورگردیده بود . ازجمله درسال 1318 حایزجایزه مطبوعاتی برای زنان درافغانستان شد.

رقیه حبیب ابوبکر در جریان سال های پناهنده بودنش در امریکا ، از راه کارهای فرهنگی ، کمک به سازمان های خیریه و مساعدت به نسل های تازه وارد افغان نموده بود .

او  در سال 2002 میلادی درالکساندریه ویر جینیا امریکا چشم از جهان بست. فضیلت ودانش رقیه حبیب قابل ارج گذاری است. زیرا زمانی که او تشنه آموزش و یاد گرفتن بود ، بدبختانه شرایط آن روزگاربرای زنان آماده نبود ؛ لیکن این زن پرتلاش با جد وجهد هرچه بیشربه اندوخته های خود می افزود، زیاد کارمی کرد و دستاورد های زیادی برای نسل های آینده به جا گذاشت. (28)

- کبرا نورزايی:

درتاريخ کشور نخستين زنی ميباشد که درعصرظاهر شاه درکابينه محمد هاشم ميوند وال بحيث وزير صحت عامه تقرر حاصل نمود، وی چون يک وزير مسلکی نبود در حلقه های طبی نگرانی ها وانتقاداتی را ببار آورد، اما با کار کرد ها وجديت خويش ثابت ساخت که زنی پرکار است ودر ايفای مسوؤليتهای محوله سعی بليغ بخرچ ميدهد.

کبرا نورزايی جزء اولين کسانی بود که از ليسه ملالی نخستين مکتب دخترانه در دوره امانی فارغ شد وبعد ها به عنوان معلم ومدير ليسه ملالی خدمت کرد.(29)

صالحه فاروق اعتمادی:

صالحه فاروق اعتمادی – منبع فوتو - ياد توکابل

به استناد ريسرج احسان لمر فشرده و نگاشته ميشود: خانم صالحه فاروق اعتمادی اززنان منور وچشم وچراغ جامعه ما هستند، ایشان از زنان تحصیل یافته  دورۀ امانی بوده، حسب دانش درایت وفهم شان تا ریاست مؤسسه نسوان در دور سلطنت محمد ظاهرشاه رسیدند، خدمات شان برای توسعه ورشد آزادیهای زنان، آموزش وپرورش قشر نسوان کشوردر خور صدها ستایش است، وی درپهلوی تشکیل مکتبی تا سطح بکلوریا ( لیسه ) برای خانمهای جوان ازدواج کرده که اجازه لیسه های عمومی را نداشتند، زمينه تحصيل را فرآهم ساخت، دراثرپیشنهاد مؤسسه نسوان (24 جوزا) بنام روزمادر در کشورما برسمیت شناخته شد، درین روزدراثرتصویب حکومت محمد هاشم میوندوال خانمهای کارگر، ماموردولت ومؤسسات خصوصی، معلمات واستادان رسماً رخصت با معاش میبودند وضمناً در اثرمساعی همين موسسه ورئـیسۀ فرزانۀ آن مادرانی که خدمات شایسته به جامعه انجام داده بودندانتخاب و بنام مادر ممتاز سال طی مراسم با شکوهی تقدیر نامه ها تحفه های لازم برایشان ازطرف ملکه حمیرا اعطا میشد ودررادیو ونشرات مطبوعاتی ازآنها تجلیل مینمودند، تامادران دیگرهم دراین مسیرتشویق شوند.  

     خدمت بزرگ دیگر خانم اعتمادی تشکیل « انجمن  خانمهای رضا کار» بود. این خانم های منور و با فرهنگ  کشوردر تماس با فامیلهای بی بضاعت، آنها را درمشکلات شان رهنمائی و کمکهای لازم مادی ومعنوی را برایشان انجام میدادند ، به زنان بیسواد در تمامی مراجع دولتی و خصوصی بشمول زندانهای زنانه کورسهای  سواد آموزی دایرنمودند،در حالات خاص مثل زلزله یا سیلابها باموسسۀ سره میاشت همکاری مینمودند. رئیسه افتخاری انجمن شاهدخت بلقیس، خانم  خاټول«خانم شهزاده احمد شاه»بودند. تمام فعالیتهای پرسونل مؤسسه نسوان ورئیسه وطندوست و خدمتگذار آن خانم صالحه فارق اعتمادی هرگزنباید فراموش شود.
معصومه عصمتی وردک:
   
 

معصومه عصمتی وردک (1930-2007)، نویسنده، شخصیت علمی و پژوهشگر افغانستان و از زنان بنیان‌گذار "ميرمنو ټولنه" (انجمن نهضت زنان افغانستان) بود که در دوران حکومت داکتر نجیب‌الله وزیر تعليم وتربيه افغانستان شد.
معصومه عصمتی وردک فرزند عبدالخالق خان در سال 1930 در محل نوآباد ده افغانان شهر کابل زاده شد. آموزش‌های ابتدایی و متوسطه را در مکتب ملالی به پایان رساند و مدرک لیسانس خود را از پوهنحًی تعلیم و تربيه پوهنتون کابل به‌ دست آورد. سپس برای ادامه تحصیلات عالی به آمریکا رفت و در ایالت شيکاگو، در نشنل کالج (National College of Eduction) در رشتۀ تعلیم و تربیه به تحصیل پرداخت و در نهایت موفق به دریافت درجۀ فوق لیسانس شد.

زمانی که خانم وردگ  به افغانستان بازگشت، در سال 1948 ، در وزارت معارف استخدام شد و در ليسه ملالی به‌ تدریس پرداخت. پس از آن، به‌عنوان (مفتشه عمومی مکاتب نسوان)، مدیر ليسه زرغونه و همزمان، مدیریت مجله "انجونو روزل"  و همچنین مدیریت افتخاری "صندوق معلم" کارکرد.

معصومه وردک در ایام جوانی از روند بی‌عدالتی‌های اجتماعی که در جامعه ما  حکمفرما بود نارضایتی داشت. شرایط دشوار و نحوه زنده گی مردم و به‌خصوص وضع اسفبار زنان و کودکان افغان، بزودی او را در صفوف مبارزان، برای استقرار دموکراسی و رشد نهضت زنان در کشور قرار داد. وی یکی از پیشگامان نهضت زنان در افغانستان بود که چادری را از سر به‌دور انداخت و وارد کارزار و پیکار سیاسی و اجتماعی شد.

او در سال 1964 عضو کمیسیون مشورتی قانون اساسی و سپس در همان سال به‌سمت نماینده مردم در لویه جرگه شرکت کرد . در سال 1965، به‌عنوان وکیل منتخب مردم کندهار به دور دوازدهم شورای ملی راه یافت.

در سال 1980 عضو آکادمی علوم افغانستان شد. سپس به مدت پنج سال در پوهنحی های ادبيات و اقتصاد پوهنتون کابل به‌تدریس پرداخت.

معصومه عصمتی وردک، از جمله زنانی بود که در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق به‌قدرت رسید. ابتدا وی رهبری شورای سراسری زنان افغانستان را به‌عهده گرفت و سپس در زمان حکومت جمهوری افغانستان به‌رهبری داکتر نجیب‌الله، در کابینۀ خالقیار به‌عنوان وزیر تعلیم و تربیه  افغانستان برگزیده شد و همزمان رئیس کمیسیون ملی یونسکو در کابل بود.

پس از حاکمیت مجاهدین و آغاز جنگ‌های داخلی، معصومه عصمتی وردک در سال 1992  افغانستان را ترک گفت و سال‌های اخیر زنده گی را در کشور فرانسه به‌سر برد و سرانجام در سال 2007 در شـهر (مولـوز)  فرانسه در گذشت .
معصومه عصمتی وردک به‌عنوان یکی از زنان پژوهشگر و دانشمند و مبارز جامعه افغانی در بیش از پنجاه گردهمايی‌های علمی و بین‌المللی شرکت داشت و به‌خاطر خدمات صادقانه و دلسوزانه از طرف نهادهای ملی و بین‌المللی مورد تقدیر و تحسین قرار گرفته و جوایز و القابی نیز به او اهدا شده است. از جمله می‌توان به لقب "کارمند شایسته فرهنگ"، جایزۀ "آریانا"، مدال "پوهنه"، جایزه کمیسـیون ملـی زنـان هنـد  و جایـزه کمســیون زنـان حقوقـدانـان اشــاره کـرد. (30)

 

      بعد از قيام مسلحانه اپريل  1989حضور زنان در پُستهای دولتی وکابينه ولويه جرگه ها وساير عرصه های تعليمی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی وسياسی بيشتر از پيش گرديد و چرخش تازه يی درمشارکت سياسی زنان به ميان آمدکه درتأريخ کشور بی سابقه بود.اما هنوز برای آزادی کامل زنان در سرتاسر کشور کار های نا تمام پيش رو داشتند که بدان نرسيدند.

بعد از سقوط حکومت داکترنجيب الله  وبه ميان آمدن مجاهدين زنان کشور ازصحنه سياسی واجتماعی در انزوا قرار گرفتند، اين انزوا در زمان طالبان به کنارزدن مطلق زنان وطرد شان از جامعه منتج گرديد.

در اين دوره ها نه تنها زنان ازموقف ومقام زن بودن شان محروم شدند، بل به انسان درجه دوم تنزيل يافتند.

بعد از حادثه 11سپتمبر 2001 تا کنون:

همزمان با سرنگونی طالبان، از سوی ائتلاف بين المللی وروی کار آمدن دولت موقت زنان کشور بارديگر توانستند درصحنه سياسی حضور يابند واين حضور شانرا تحکيم بخشند.

در اين دوره يکی از ساحه های مهم مشارکت سياسی زنان سهم آنان درانتخابات ( رياست جمهوری، پارلمانی وشورای ولايتی) به حيث رای دهنده وحتی رای گيرنده ميباشد.در گذشته هيچگاه زنان درپست های رهبری مانند، رياست جمهوری کانديد ويا انتصاب نشده بودند، اين چرخش تازه نتيجه حضور جامعه بين المللی در افغانستان بود واست.

زنان افغانستان به روند انتخابات به ويژه در چهار دوره  انتخابات رياست جمهوری سهم برجسته داشتند، هرگاه به اين سهم که حد اوسط  38 درصد مجموع آراء راتشکيل ميداد، بنگريم ، به اين حرف ميتوانيم تاکيد نمايم: هرگاه زمامداران کنونی به  ويژه رئيس جمهور تمکين نه کنند واين سهم را  به مثابه يک جهش درعرصه مشارکت سياسی زنان ندانند، همان اشتباه های گذشته که دور نگهداشتن زنان از روند سياسی کشور است، تکرار خواهد شد .
شماری از زنان نخبه معاصر افغان (31)
ادامه دارد ...

مآخذ ومنابع
1)- اوستا کتابيست که مجموعه کهن ترين سروده های { زرتشت، زردشت يا زرتشترای بلخی} در آن گنجانيده شده ، حداقل يک هزار سال پيش از ميلاد مسيح به وجود آمده است. صفحه 36جلد اول چاپ 1969 موسسه نشرات کتب شماره مسلسل 32 مطبعه دولتی افغانستان ( مير غلام محمد غبار)ص 36 چاپ اول { افغانستان در مسير تاريخ - مير غلام محمد غبار}
2) تمدن خاور مبحث ديانت زردشتی ترجمه دستور شهريار /ص 131
3) زنان نامدار افغان درتاريخ ( کانديد اکادميسن محمد اعظم سيستانی) ويب سايت افغان جرمن 11.04.2014
4) منبع نقاشی های روکسانه واسکند ر مقدونی  ويکیپيديا – دانشنامه آزاد وگوگل
 5) ص 50 افغانستان درمسير تأريخ ( مير غلام محمد غبار) صفحه 50جلد اول چاپ 1969 موسسه نشرات کتب شماره مسلسل 32 مطبعه دولتی افغانستان ( مير غلام محمد غبار
6 ) سيمای زن افغان درحماسه وتاريخ ( کانديد اکادميسن اعظم سيستانی ) ويب سايت افغان جرمن 11.04.2014
7) منبع نقاشی  رضيه سلطان /گوگل
8)  ويکیپيديا - دانشنامه آزاد
9) گوگل وانترنيت
10) مقدمه یی برحاکمیت پشتونها درهند/ کانديد اکادميسن اعظم سيستانی 22 اکتوبر 2006 دانشنامه اريانا
11) سایت انترنتی میوند 2014
12)نقاشی شاه خانم همسر ابراهيم لودی /گوگل
13) پټه خزانه ( گنجينه پنهان) محمد هوتک بن داوؤد 1670 ( نسخه خطی به قلم حاجی محمد اکبر هوتک – کويته پاکستان سال 1924)
  14)نقاشی منسوب به نازوانا / گوگل
15 (آريانا دايرةالمعارف – رېاست اکادمی علوم – جلد چهارم بخش [دپښتنی مېرمني] اثر عبد الروف بېنوا
16) نقاشی زرغونه انا- Wasiweb.com
17) سراج التواريخ – ص 61 و62  جلد اول سال 1917 فيض محمد کاتب هزاره - تاريخ سلطانی ص 165
18) افغانستان در مسير تاريخ ( مير غلام محمد غبار)- د پښتو تارېخ ( قاضی عطا الله خان)- دو نابغه نظامی وسياسی افغانستان ( کانديد اکادميسن اعظم سيستانی)
19) دپشتنی مېرمنی ( عبدالرؤف بېنوا) – آرېانا داېرة المعارف ( اکادمی علوم افغانستان)
20) نقاشی منسوب به ملالی افغان در جنگ ميوند / گوگل
 21) زنان افغان( تعليم و فعاليتهای اجتماعی درعصرامانی) ص 2  می اسکينازی پژوهشگر فرانسوی وترجمه رقيه حبيب1998 فرانسه
22) الفنستون ( کتاب سلطنت کابل)  ترجمه پښتو از دوکتور حسن کاکړ وترجمه دری محمد آصف فکرت
23) زنان افغان -می اسکينازی پژوهشگر فرانسوی وترجمه رقيه حبيب ص 4 1998 فرانسه
24) دانشنامه آريانا
 25)  شعر زنان افغانسان به کوشش مسعود مير شاهی ص 12 سال  2004 – تهران -ايران
26) زنان افغان -می اسکينازی پژوهشگر فرانسوی وترجمه رقيه حبيب ص 3 سال  1998 فرانسه
27) نشرات حزب دموکراتيک خلق (بيوگرافی داکتر اناهيتا راتبزاد) 2015
28) سيمای زن افغان درحماسه وتاريخ (کانديد اکادميسن اعظم سيستانی ) ويب سايت افغان جرمن 2014
29) همانجا
30)همانجا
31) کتاب " زنان نخبه افغان را بشناسيد" تدوين  ناهيد علومی 2020
****