رفتار غير انساني با مهاجران افغاني

زیرمتون
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

دستگير صادقي

طي سالهای متمادی و بخصوص طي سي سال اخير، از بد حادثه و جور روزگاز ، موج عظيمي از باشنده گان اين کشور ناگزير به ترک خانه و کاشانۀ آبايي خويش گرديده و به کشورهای همسايه و دوردست مهاجرت نموده اند. دراين مهاجرتهای گروهي افغانها ، عوامل بي شماری به شمول تهاجم و سلطه بيگانه گان ، جنگهای داخلي ، حوادث و آفات طبيعي ، خشکسالي های پيهم ، تداوم استبداد و ستم حکمرانان ، زجر، شکنجه ، تعقيب و ترس از دست دادن جان ، مال و شرف آنها ، همواره نقش اساسي داشته است.

همين اکنون بخش بزرگي از جمعيت کشور ، خارج از افغانستان زنده گي مينمايد و تعدادی بي شماری از آنها در پاکستان و ايران به سر ميبرند. از مدتها به اين طرف تعداد مهاجران افغاني در اين کشورها ، پيهم يک رقم ثابت ، در حدود چهار مليون نفر را نشان ميدهد. بر اساس آمار ارائه شده از جانب موسسات بين المللي حتا در سال 2001 مجموع مهاجران افغان در حدود چهار مليون نفر و از آنجمله در پاکستان در حدود دو مليون و در ايران در حدود يکنيم مليون نشان داده شده بود. تعجب بر انگيز است که با وجود ادعای برگشت شمار بزرگي از افغانها از اين دو کشورو مصرف مليونها دالر از جانب جامعه جهاني و موسسات بين المللي در اين عرصه ، نه تنها شمار آنها کاهش نيافته ، بل اينکه بنابر ادعای مسوولان مربوط آن کشور ها، به شمار مهاجران افغاني روز تا روز افزوده شده است. چنين معلوم ميشود که سرشماری های ادعا شده از مهاجران افغاني که توسط دفاتر ملل متحد و ارگان های مربوط به آنکشور ها، گويا انجام يافته، نيز مانند ساير ادعا هاي آنها کاملا بي اساس بوده است و هنوز هم مساله مهاجران افغاني يک منبع تغذيه نا مشروع موسسات مربوط به آنها را مي سازد.

به هر صورت ، همين کتله عظيم افغانها در پاکستان و ايران ، اين دو کشور همسايه ، مسلمان و برادر، با ذلت و فلاکت به سر ميبرند. آنها در مجموع ، در اين کشورها امنيت حقوقي و قانوني ندارند و همواره با آنان بنابر ميل حکمرانان و مصلحت روز برخورد شده و بمثابه ابزار سياسي مورد استفاده قرار گرفته اند. اين مهاجران شريف و ستمديده افغاني در اين کشور ها ، به کار های بي نهايت شاقه و با مزد بسيار ناچيز مي پردازند و عرق ميريزند و با همت و سخت کوشي سعي مينمايند ، تا حد اقلي معيشت خانواده و فرزندان خويش را فراهم سازند. در حقيقت آنها ، بخصوص در ايران ، با مزد بسيار ناچيزی در برابر زحمت طاقت فرساي خويش زنده گي نموده و صادقانه در ساختمان موسسات و زيربناهای اقتصادی آنکشور سهم گرفته اند.

با وجود سهم بي سابقه و صادقانۀ مهاجران و کارگران افغاني در بازسازی و ساختمان موسسات اقتصادی ايران ، از نيمه سال گذشته خورشيدی به اين سو و به صورت استثنايي از آغاز سال نو هجری شمسي ، مقامات مربوط آن کشورمساله اخراج اجباری و گروهي آنها را بشکل بسيار ظالمانه و غير انساني رويدست گرفته اند و با ناهنجارترين شيوه ها با آنها برخورد مي نمايند که بطور گسترده در مطبوعات و رسانه های داخلي و بين المللي بازتاب يافته و وسيعا تقبيح گرديده است.

در کنار برخورد غير انساني موسسات حکومتي مربوط به آنکشور، شمار زيادی از ايراني های آگاه ، انسان دوست و علاقمند به دوستي با افغانها در اين معرکه ساکت نماندند و انزجار و نفرت شان را از چنان برخورد نا شايست ابراز داشته اند. بجاست تا اين احساسات برادران ايراني را به ديده قدر نگريست و با نيکويي از آن ياد کرد. از آنجمله ، سايت روشنگری در اين باره مي نويسد: " فشار و پيگرد و آزار مهاجرين افغانی در ايران و اخراج آنها دامنه وسيعی گرفته است. تبليغات آشکارا راسيستی و نژادپرستانه ، تبليغ نفرت و دشمنی با ملت همسايه ، فرافکنی در زمينه ريشه های بحران اجتماعی در ايران و گسترش آسيب ها و جرم و جنايت و نسبت دادن آنها به مهاجرين زحمتکش افغانی ، سرپوش نهادن بر بيکاری گسترده و توجيه آن به بهانه وجود اين مهاجرين ، ايجاد محروميت های غيرانسانی در زمينه تحصيل کودکان مهاجرين در ايران ، جلوگيری از اشتغال آنها و اخراج اجباری و وحشيانه به جزئی از سياست های روزمره رژيم تبديل شده است. در مقابل موج وسيع اخراج اجباری و سرکوبگرانه مهاجرين افغانی از ايران نمی توان سکوت کرد. نه فقط به خاطر اين که اين سرکوبگری ها با مهمان نوازی سنتی ايراني ها مغاير است ، نه به خاطر آن که بر سر در فرهنگ ايران نوشته شده است که "بنی آدم اعضای يکديگرند" ، نه فقط به خاطر اين که فقر و بيکاری و تنگدستی مردم ايران ربطی به مهاجرين ندارد و در سلسله مراتب اجتماعی آنها جزو محرومترين ها و لگدمال شده ترين های جامعه به حساب می آيند. علاوه بر همه اين ها به خاطر اين نيز که ملتی که در برابر ظلم و بی داد در برابر بی حقوق ترين آحادش سکوت کند ، هرگز نمی تواند خود را از ديو استبداد رها کند. عامل اصلی فلاکت ايران و ايرانی رژيم جمهوری اسلامی است. حکومت انحصاری روحانيت مستبد است که بايد برچيده شود تا شرايط رهايی مردم پديد آيد. حمله به مهاجرين افغانی و بازپس فرستادن آنها به کشوری ويرانه و جنگ زده که همچنان در آتش بحران می سوزد ، جنايت عليه انسانيت است."

در مورد چگونگي برخورد با مهاجران افغاني در ايران از صدها مورد به يکي آن اکتفا نموده و با استفاده از " گزارشي از اردوگاه مهاجرين افغاني در عسکرآباد و رامين " از شرايط بسيار وحشتناک آن اردوگاه ها ، مطلبي را از همان سايت نقل مينمايم.

نثار احمد يکی از مهاجرين افغانی که در پاکدشت (مامازند) دستگير شده بود از نحوه برخورد از هنگام دستگيری تا لحظه آزادی چنين می گويد:

" ظهر بود. ساعت حدودا 3 بعد از ظهر روز سه شنبه 18/02/1386 مرا از محل کار دستگير کردند. چند روز قبل پاسپورت خود را جهت تمديد به اداره گذر نامه واقع در چهار راه قهوه خانه يافت آباد تهران داده بودم. آن روز با اين که مدرکی در دست نداشتم اما به مامورين کاغذی را که اداره گذر نامه به من داده بود را نشان دادم. آنها بلا فاصله می خواستند که آن کاغذ را پاره کنند که من سريع کاغذ را از آنها گرفتم. من و چند تن از مهاجرين را به اداره آگاهی 11 پاکدشت منتقل کردند. در آنجا ما را مجبور کردند که بيشتر از 10 مرتبه کل کلانتری را تميز کنيم. هر مرتبه اگر در گوشه ای ذره ای گرد و خاک مشاهده می شد من و بقيه را به باد کتک می گرفتند. پس از آن ما را به بازداشتگاه بردند. حتی يک قطره آب هم نمی دادند. يکی از مامورين اين آگاهی به اسم اصغری تا می توانست به هر بهانه ای ما را با مشت و لگد پذيرائی می کرد. يکی از هم سلولی هايم که جوانی حدودا 20 ساله بود داد زد که آقای اصغری تو را به خدا يک لقمه نان به ما بده. از صبح تا حالا که اينجا هستيم لااقل سيرمان کنيد. در همين حال آن مامور وارد شد و با عصبانيت داد زد کدام کره خری بود که عرعر می کرد؟ جوان گفت من بودم گرسنه ام.از صبح تا حالا چيزی نخورده ام. آن مامور گفت بسيار خوب بيا بيرون تا سيرت کنم. جوان با خوشحالی رفت اما ناگهان با سيلی های اصغری مواجه شد.او را چنان با سيلی و مشت ميزد که من گريه ام گرفت.
بعد از يک کتک کاری جانانه او را با فحاشی که اکثرا فحش ناموسی بود به داخل بازداشتگاه انداخت. روز چهارشنبه ساعت چهار صبح ما را بيدار کردند و گفتند آماده حرکت به سوی اردوگاه باشيد که ساعت شش ما را حرکت دادند. در اردوگاه عسگر آباد ورامين بيش از هزاران نفر را داخل يک سالن جای داده بودند.

تعداد زيادی از شخصيتهای فرهنگي و اجتماعي ايران که از جامعه مدني آن کشور نماينده گي ميکنند ، طي اعلاميه يي در اعتراض به برخوردهای سرکوبگرانه و اخراج اجباری مهاجران افغاني از جمله مي نويسند که: " اخراج مهاجران افغان در شرايطی که هنوز کشورشان دست‌خوش ناآرامي ‌‌های پيامد جنگ‌های اخير است، و در شرايطی که هنوز معيارهای حداقلی زندگی و امنيت در بسياری از مناطق اين کشور متزلزل و دور از دسترس ، سياستی غير انسانی و ناپذيرفتنی است. "

تعداد زياد خانواده هاى اخراج شده وجود دارند که اطفال ، خانم و یا دیگر اعضای خانواده شان در ایران باقی مانده اند و خودشان با وضعيت خشن پوليس ايران رد مرز شده اند و يا برعکس خود شان در ايران باقي مانده اند و فرزندان کوچک شان با کمال خشونت و بي رحمي به ولايات هم مرز رانده شده اند.

به گزارش روزنامه افغانستان ، نورباشي در حالي که گريه ميکرد به آژانس خبری پژواک گفت که پدرو مادرش به مهمانی رفته بودند ، پوليس ايران آمد و آنها را از خانه کشيده و ازراه نیمروز رد مرز کرد! نورباشى ٩ ساله است که به ادعاى خودش با خواهر ٣ ساله اش از ايران اخراج شده و اکنون در يک کمپ در منطقه سرحدى ولايت نيمروز که به جزء از دشت سوزان و طوفان هاى ريگى چيز ديگرى وجود ندارد، در شرايط دشوار زنده گي نموده و آنها را يک خانواده ديگر اخراج شده کمک ميکند. فاضله يک طفل پنج ساله ديگر که از ايالت ايران شهر ايران اخراج شده ، ميگويد که از سوى یک خانواده دیگر اخراج شده در کمپ نيمروز،سرپرستی ميشود.



تعداد ديگری از مهاجران اخراج شده نيز وجود دارند که سالها در ايران کار ميکردند و اندوخته های شان را نزد کارفرمايان گذاشته بودند و يا در فابريکه ها و مراکز کوچک صنعتى به نحوی سرمايه گذاری نموده بودند ، ولي آنها اين فرصت را نيافتند که سرمايه های شان ، حاصل رنج بيکران شان را بدست آورند و در نتيجه آن را به ساده گي از دست دادند.

جالب اين که همين گروه عظيم اخراج شدگان که بنابر گزارش موسسات بين المللي بيش از صد هزار نفر تخمين شده است ، با امکانات بسيار ناچيز اهالي محل که خود سخت به مشکلات اقتصادی دُچار اند کمک ميگردند ، گويا اهالي فقير محل با کمال سخاوتمندی يک قرص نان خشک خويش را با اين رانده شده گان بدبخت تقسيم نموده اند. زيرا از ارسال مساعدت های دولت و سازمانهای امداد رسان ، به اين آوارگاني که شرح آن در بالا گذشت ، برای مدت طولاني خبری نبوده و کمک لازم در اختيار آنها گذاشته نشده است.

دولت افغانستان ـ اگر بتوان آن را دولت ناميد ـ در مجموع ، در مقابل اين فاجعه بزرگ انساني که دامنگير بخش بزرگي از مردم ستمديده افغانستان شده ، با کمال بي تفاوتي برخورد نموده است. چنين رفتار حتا از نگاه يک انسان ساده اين وطن نيز پوشيده نمانده است. به عوض رسيده گي عاجل به وضعيت ناهنجار اخراج شده گان و تامين مساعي مشترک تمام ارگانهای مربوط دولتي بخاطر رفع اين آلام و مصيبت عظيمي که دامنگير بخشي از جمعيت ستمديده افغان گرديد، سياست بازان معامله گر ما که عادت کرده اند ، با استفاده ازهر فرصتي در فکر منافع شخصي و گروهي خود باشند ، هياهو به راه انداخته اند ، بحران ايجاد کرده اند و در فکر معامله و کسب درامد بيشتر برآمده اند. چنانچه گفته ميشود که احتمالا در برابر حل بحران ظاهرا موجود ميان حکومت و پارلمان ، معاش وکلای ملت (!) افزايش مي يابد!! بدتر از همه اينکه پارلمان بجز از به اصطلاح استيضاح دو وزير، خود عملا در اين راستا کوچکترين اقدامي ننمود.

در اين هياهو آنچه از نظر ها دور ماند و کمتر مورد توجه قرار گرفت، رسيده گي به وضعيت فلاکتبار مهاجران افغاني در کشورهای همسايه و بخصوص ده ها هزار مهاجر اخراج شده از ايران است که همچون زخم ناسور پيکر رنجور جامعه افغاني را برای سالهای طولاني سخت آسيب ميرساند. اگربرخي زمامداران موجود ، سازمانها و جبهه های پُرمدعای که با استشارۀ رژيم ماجراجوی ايران در امر تعميق بحران در افغانستان عمل مي نمايند و از کنار اين همه فجايع با خونسردی و بي تفاوتي تمام گذشتند ، اين پرسش مطرح گردد که: آيا جامعۀ جوان مدني افغانستان ، احزابي که از داعيه مردم زحمتکش افغانستان دفاع ميکنند ، اتحاديه ها و سازمانهای مهاجران افغاني در خارج از کشور، وظايف وتکاليف شان را درمقابل موج وسيع اخراج اجباری و سرکوبگرانۀ مهاجران افغاني از ايران که همچنان ادامه دارد ، آنطوری که بايد به درستي انجام داده اند ؟ و آيا آنها نفرت و انزجار شان را از چنان رفتار غير انساني و ظالمانه، بطور گسترده و منظم ، در رسانه ها و راه پيمايي ها بازتاب داده و با پخش اعلاميه ها و ارسال آنها به سازمانهای بين المللي توجه جامعه بينن المللي را به امر خطير جلب نموده اند ويا خير؟ با دريغ ودرد پاسخ به اين پرسشها مثبت نيست و چنين برخورد نشان دهنده آن است که احساس همدردی و همنوايي با هموطنان و همنوعان ستمديده و مظلوم در ميان برخي از هموطنان ما، بخصوص آناني که در غرب زنده گي ميکنند ، روز تا روز کم رنگتر ميشود.