مهمې مقالې


نویسنده Akram BELKAID
 برگردان شروين احمدي  
در حالی که بمباران ها و نبردهای اسرائیل در نوار غزه ادامه دارد و وضعیت انسانی در آنجا همچنان رو به وخامت است، از درگیری جدیدی که می تواند پیامدهای ویرانگری داشته باشد، بین تل آویو و تهران اجتناب شد. با این حال، به نظر می رسد هیچ چیز نمی تواند به منطق رویاروئی این دو دشمن پایان دهد.

پاسخ دادن، اما بدون آسیب زیاد، مسیری است که ایران و اسرائیل انتخاب کردند تا به رویاروئی نظامی ای پایان دهند که برای چند روز بیم آن می رفت که به یک درگیری عظیم و شدید منطقه ای تبدیل شود. این توالی رویاروئی در سه پرده در اول آوریل با بمباران ضمیمه کنسولگری ایران در دمشق توسط اسرائیل آغاز شد. حمله ای که باعث قتل تعدادی از پاسدارانی گشت که مأموریت شان پشتیبانی نظامی و لجستیکی از متحدان منطقه ای تهران بود. کمتر از دو هفته بعد، در شب ۱۳ به ۱۴ آوریل، جمهوری اسلامی با سیصد پهباد و موشک، عملیات «وعده صادقانه» را آغاز کرد که پدافند ضدهوایی اسرائیل با کمک آمریکا، فرانسه و بریتانیا توانست اکثر آنها را رهگیری کند. این پاسخ که از سوی اسرائیل و غرب به عنوان یک شکست کامل معرفی شد، چند ساعت قبل از آغاز اطلاع رسانی شده بود: دیپلماسی ایران در واقع از پیش ایالات متحده و در نتیجه اسرائیل را در جریان قرار داده بود. این عملیات مراکز شهری و اقتصادی را هدف قرار نداد. بدین ترتیب ایرانی‌ها که نشان دادند نمی خواهند به غیرنظامیان آسیب برسانند ، پس از حمله اعلام کردند که از نظر آنها «موضوع خاتمه یافته » است.

سپس، جهان با دلهره منتظر «پاسخ به پاسخ » بود، اصطلاحی که یک مفسر شبکه الجزیره از آن استفاده کرد (۱۶ آوریل). امری که سحرگاه روز جمعه ۱۸ آوریل با شلیک پهپادهای اسرائیلی به یک پایگاه هوایی در نزدیکی اصفهان رخ داد. بمبارانی بسیار نمادین چرا که حمله خسارت مادی زیاد به بار نیاورد ، اما استانی را هدف قرار داد که سایت هسته ای نطنز، مرکز برنامه غنی سازی اورانیوم ایران، در آن قرار دارد. آقای گیوم آنسل، افسر و نویسنده سابق فرانسوی معتقد است: «پاسخ تنش زا نبود » (۱). اما همه چیز ممکن است به همین جا ختم نشود.

ارتش اسرائیل - که از سال ۱۹۴۸ هفت بار علیه همسایگان خود جنگیده است- آخرین بار در لبنان در سال ۲۰۰۶ (۲) - ، در واقع در آستانه هشتمین درگیری ای قرار دارد که این بار مقابل ایران خواهد بود. زمینه ساز این رویارویی در پایان دهه ۲۰۰۰ آغاز شد ، با ترور چند دانشمند ایرانی که در برنامه توسعه هسته ای کشورشان نقش داشتند و با کشتن نیروهای سپاهی که یا در سوریه برای حمایت از رژیم بشار اسد و یا در لبنان برای پشتیبانی از شاخه مسلح حزب الله مستقر شده بودند، ادامه یافت. همانطور که عملیات سه‌گانه ماه آوریل نشان داد، این رویارویی آرام هر لحظه ممکن است از کنترل خارج شود و «شام» و فراتر از آن را به آتش بکشد.

برای تحلیل خطوط اصلی آن لازم است به این مسئله توجه کرد که چگونه تحولات جنگ جاری در غزه می تواند بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل را تشویق کند تا با تشدید دشمنی با ایران ، خطر یک درگیری عمومی را بپذیرد. امری که آمریکا که به هر قیمتی سعی در جلوگیری از آن و حفظ وضعیت موجود بین دو قدرت منطقه ای را دارد.

تل آویو به قتل عام (۱۱۶۰ کشته و ۷۵۰۰ مجروح) و گروگانگیری ۲۵۰ نفر در جریان عملیات «طوفان الاقصی» حماس در ۷ اکتبر ، با ویران سازی سیستماتیک غزه پاسخ داده است. بیش از ۷۰ درصد خانه‌های فلسطینی‌ها منهدم شده است (۳). حملات اسرائیل تا ۲۲ آوریل، بر اساس گزارش وزارت بهداشت غزه، ۳۴۰۰۰ کشته در غزه و ۷۵۰۰ مجروح بدون احتساب مفقودین به جای گذاشته است. آنها قربانی بمباران بی وقفه در شب و روز، گاهی اوقات با کمک هوش مصنوعی (۴) ، هدف تصادفی تک تیراندازها و هواپیماهای بدون سرنشین و اجبار به حرکت به سمت جنوب هستند، جایی که اکثر جمعیت در مرز مصر متمرکز شده است. مردم غیرنظامی پس از تخریب تقریباً تمام بیمارستان ها و کمک های بشردوستانه، به دلیل محاصره تل آویو از حداقل مراقبت پزشکی محروم شده اند. مایکل رایان، مدیر برنامه فوریت‌های سازمان جهانی بهداشت (WHO) طی یک کنفرانس مطبوعاتی در ۳۱ ژانویه از «فاجعه عظیم» جمعیتی صحبت کرد که « ازگرسنگی در حال مرگ هستند و به لبه پرتگاه رانده شده‌اند».

در چنین شرایطی، یکی از نتایج مهم این جنگ، بازگشت مسئله فلسطین به صحنه دیپلماتیک جهان است. رهبران غرب از زمان امضای توافقنامه ابراهیم در سال ۲۰۲۰ و عادی سازی روابط بین اسرائیل و امارات متحده عربی (امارات متحده عربی)، بحرین، مراکش و سودان، این موضوع را به فراموشی سپرده بودند. عربستان سعودی نیز در آستانه پیوستن به توافق ابراهیم بود. در غیاب فشار از سوی کشورهای عربی که قبلاً خواستار بازگرداندن سرزمین فلسطینی ها در ازای توافق صلح با اسرائیل بودند، وجود یک کشور فلسطینی کمتر فوریت یافته بود. جنگ غزه بیهودگی چنین روندی را نشان داد. شکی نیست که هیچ یک از کشورهای ذیربط، عادی سازی را زیر سؤال نبرده اند و حتی اگر ریاض رسماً مذاکرات خود را با تل آویو به حالت تعلیق درآورده ، به اعتراف نزدیکان نخست وزیر و ولیعهد بن سلمان ، این امری موقتی است(۵). اما اسرائیل اکنون با همدردی مجدد جهانی با وضعیت اسفناک فلسطینیان مواجه است. فراتر از اعتراضات گسترده مردمی در سراسر جهان علیه جنایات جنگی اسرائیل در غزه (مقاله « مردم از غزه حمایت می کنند و نخبگان پشت اسرائیل می ایستند» را در همین شماره بخوانید)، تل آویو با نبرد سخت حقوقی و دیپلماتیک روبرو است. در ۲۹ دسامبر، آفریقای جنوبی با حمایت بسیاری از کشورهای غیرغربی، شکایتی را در دیوان بین المللی دادگستری (ICJ) آغاز کرد و از این نهاد وابسته به سازمان ملل خواست تا یک اقدام پیشگیرانه برای حفاظت از اهالی غزه انجام دهد. پرتوریا درخواست خود را « در چارچوب رفتار اسرائیل با فلسطینیان در طول هفتاد و پنج سال آپارتاید، پنجاه و شش سال اشغال ستیزه جویانه سرزمین فلسطین و شانزده سال محاصره نوار غزه» مطرح کرد. کمتر از یک ماه بعد، دیوان بین‌المللی دادگستری با صدور تصمیمی به تل‌آویو دستور داد تا از هرگونه اقدام احتمالی نسل‌کشی جلوگیری کند و اجازه دسترسی بشردوستانه به این منطقه را بدهد. این تصمیم راه را برای محاکمه احتمالی رهبران ارشد اسرائیل هموار می کند. علاوه بر این، در ۱۹ آوریل، کانال ۱۲ تلویزیون اسرائیل مسئله وحشت همین رهبران را از این خطر مطرح کرد که دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) که مقر آن در لاهه است، حکم بازداشت نخست‌وزیر نتانیاهو و سایر شخصیت‌های سیاسی و نظامی را به اتهام نقض حقوق بشر و حقوق بین الملل در غزه صادر کند.

شورای امنیت سازمان ملل متحد، به نوبه خود، پیش نویس قطعنامه الجزایر را بررسی کرد که در آن از مجمع عمومی درخواست شده بود «کشور فلسطین به عنوان عضوی از سازمان ملل متحد پذیرفته شود» (۱۸ آوریل). اگرچه ایالات متحده آن را وتو کرد، اما این متن حمایت دوازده کشور از جمله فرانسه را به دست آورد، در حالی که بریتانیا و سوئیس به آن رای ممتنع دادند. چندین کشور اروپایی از جمله اسپانیا، ایرلند، مالت و اسلوونی علی رغم خشم تل آویو و حامیان آن اعلام کردند که آماده به رسمیت شناختن کشور فلسطین به نام صلح و ثبات پایدار در خاورمیانه هستند. این موضوع بار دیگر تبدیل به موضوع اصلی نهاد های بین المللی شده است. رابرت وود، سفیر آمریکا، با آگاهی از انزوای آشکار واشنگتن در این زمینه، با عجله توضیح داد که وتو به معنای « مخالفت با [وجود] یک کشور فلسطینی نیست» بلکه به رسمیت شناختن چنین کشوری باید از طریق «مذاکره بین دو طرف صورت پذیرد». این بدین معنی است که فلسطینی‌ها همچنان باید منتظر بمانند تا طبقه سیاسی اسرائیل، که به‌شدت مخالف راه‌حل موسوم به «دو دولت» است، نظر خود را تغییر دهد… (۶)

تمایل آقای نتانیاهو برای مقاومت در برابر فشار بین المللی
برای مقابله با فشار بین المللی در مورد به رسمیت شناختن فلسطین، خطر رسیدگی قضایی، به ویژه اگر تل آویو تصمیم بگیرد که طرح خود برای بیرون راندن بخشی اهالی غزه به سینا را عملی کند، آقای نتانیاهو چه استراتژی را دنبال خواهد کرد ؟ بویژه در شرایطی که به هیچ یک از اهداف نظامی اش - حذف حماس و آزادی گروگان ها – دست نیافته است. پاسخ را می توان در چند کلمه خلاصه کرد: گسترش دامنه جنگ. حتی اگر تنش زدایی با تهران که واشنگتن نقش زیادی در آن بازی کرد فعلا برقرار شده، جای شکی نیست که رودرروئی ایران و اسرائیل از سطح معینی گذر کرده است.

این در واقع اولین بار است که جمهوری اسلامی از خاک خود مستقیماً خاک اسرائیل را هدف قرار می دهد. از این پس، هیچ تضمینی وجود ندارد که پاسداران، مانند گذشته، ضربات وارده از سوی تل آویو، از جمله در سوریه را بی پاسخ بگذارند. پس از حمله به کنسولگری ایران در دمشق، بسیاری از کارشناسان غربی روی عدم واکنش ایران حساب می کردند. مگر تهران در طی سال ها، ترور دانشمندان و افسران خود را بدون انتقام گیری تحمل نمی کرد ؟ در نوامبر ۲۰۲۰، یک ربات مسلح که از طریق ماهواره کنترل می شد ، محسن فخری زاده، «پدر» برنامه هسته‌ای ایران و معاون وزیر دفاع و رئیس سازمان تحقیقات و نوآوری (سپند) را به قتل رساند، بدون اینکه تهران تهدید «انتقام سخت» خود را عملی سازد (۷).

اما این بار ایران به سرعت واکنش نشان داد و مهمتر از همه ثابت کردکه ارتش آن قادر است به اسرائیل آسیب وارد کند. مطمئناً سیصد پهباد و موشک آن تقریباً همگی خنثی شد. اما فردا چه اتفاقی می‌افتد اگر بر اساس درس‌هایی که از تجزیه و تحلیل شیوه دفاع اسرائیل و حامیان آن گرفته شده، تهران بدون هشدار با تجهیزات بالستیک بسیار سریع‌تر و پیشرفته‌تر حمله کند ؟ حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران در ۲۰ آوریل هشدار داد: « در صورت اقدام شدید اسرائیل، بلافاصله و بصورتی حداکثری پاسخ خواهیم داد».

در چنین سناریوی محتملی، نباید از تمایل لجوجانه آقای نتانیاهو برای نبرد با ایران غافل شد. برای او این کار فقط مانوری در جهت فرار از پرونده‌های قضایی با کشاندن کشور به وضعیت جنگی نیست ، امری که موجب تقویت وحدت ملی می شود و احتمال برگزاری انتخابات زودهنگام، در شرائط عدم محبوبیت وی را کاهش می دهد (۸). هدف آقای نتانیاهو برای جنگ با ایران ، همچنین صرفاً منحرف کردن توجه بین‌المللی از کشتار غزه و بی اعتبار کردن ابتکارات دیپلماتیک به نفع تشکیل یک کشور فلسطینی نیست. آقای نتانیاهو ایران را دشمن اصلی اسرائیل می‌داند، زیرا تنها نیروی نظامی از زمان سقوط رژیم صدام حسین در عراق است که یک تهدید موجودیتی برای تل آویو محسوب می‌شود.

در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۲، او در سازمان ملل متحد، طرحی کلی از یک بمب را به تصویر کشید و ادعا کرد که تهران در آستانه دستیابی به بمب هسته ای است. او گفت: «بهار آینده و یا حداکثر در تابستان آینده، با سرعتی که [ایرانی ها] در حال حاضر غنی سازی [اورانیوم] را انجام می دهند، می توانند به مرحله نهایی برسند. آنها فقط به چند ماه، شاید چند هفته نیاز دارند تا اورانیوم غنی شده کافی برای اولین بمب هسته ای را تولید کنند». ادعائی که مانند همیشه هیچ ربطی به حقیقت نداشت و چند ماه قبل از آن، ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل و بنی گانتز، رئیس ستاد وی، علناً تأیید کردند که ایران نه قصد و نه ابزاری برای دستیابی به بمب دارد (۹).

چند هفته بعد، و در حالی که اطلاعات متعددی در مورد موفقیت مذاکرات بین ایالات متحده و ایران برای دستیابی به یک توافق هسته ای منتشر گشت - توافقی که در ژوئیه ۲۰۱۵ علی رغم مخالفت شدید تل آویو امضا شد - آقای نتانیاهو در یک سخنرانی در اورشلیم اعلام کرد که «در صورت لزوم» آماده حمله به سایت های هسته ای ایران است. متعاقباً، در طول مبارزات انتخاباتی مارس ۲۰۱۵ که به او اجازه ‌داد برای چهارمین دوره به ریاست جمهوری برسد، بارها شعار خود ، «نه دولت فلسطین، نه قدرت هسته‌ای ایران» را تکرار کرد.

احتمال وقوع جنگ اسرائیل و ایران، توازن قوا در خاورمیانه و خلیج فارس را مجددا ساختار می دهد. برای پادشاهی های نفتی، خصومت تل آویو با تهران هم یک موهبت است و هم یک تهدید. هم ریاض و هم ابوظبی برای جبران عقب‌نشینی ایالات متحده از منطقه، روی اسرائیل حساب می‌کنند. اگرچه عربستان سعودی و ایران توافق کرده اند که تنش های دوجانبه خود را از طریق چین کاهش دهند، بی اعتمادی همچنان وجود دارد (۱۰). در مساجد این پادشاهی، شیعیان همچنان مرتد توصیف می شوند. در سال ۲۰۱۰، ملک عبدالله از باراک اوباما خواست تا «سر افعی را قطع کند» به عبارت دیگر برنامه هسته ای ایران را نابود نماید. رهبران عربستان و امارات معتقدند که تهران از حمله امریکا به عراق و تغییر رژیم صدام در سال ۲۰۰۳ درس گرفته و برای محافظت از خویش در برابر چنین خطری ، ملزم به دستیابی به سلاح اتمی است. اما، در عین حال، پادشاهی های نفتی از پیامدهای فوری چنین جنگی وحشت دارند. این ترس به ویژه در دوبی یا قطر که تأسیسات نفت و گاز، انرژی و نمک‌زدایی آب آن‌ها به راحتی می تواند هدف قرار گیرند، بیشتر است. برای این پادشاهی‌ها که به تنهائی قادر به دفاع از خود نیستند و آنچه کویتی‌ها در سال ۱۹۹۰ متحمل شدند آنها را وحشت زده می کند ، راه حل ایده‌آل این است که اجازه دهند اسرائیل بدون دخالت آنها و به تنهایی جنگش را پیش برد. ریاض و ابوظبی از اینرو تلاش کردند تا نقش خود را در دفاع از اسرائیل در حمله ۱۳ آوریل به حداقل برسانند.

ایران اما، همواره ماهیت نظامی برنامه هسته‌ای اش را انکار کرده‌ است، و گاهی حتی استدلال کرده که ساخت بمب اتمی مغایر با احکام اسلامی است و تنها قدرت الهی ظرفیت نابودی کامل بشریت را دارد. و اگرچه در تبلیغات تهران، تل آویو همچنان مورد توهین و حمله است، اما ایران از دورانی که رئیس جمهور محمود احمدی نژاد اسرائیل را «کشوری مصنوعی که زنده نمی ماند» (۱۱)، توصیف می کرد، فاصله گرفته است .

با این حال، روز پنجشنبه ۱۸ آوریل، ژنرال احمد حق طلب، رئیس بخش امنیت هسته ای سپاه پاسداران، با تأکید بر اینکه کشورش می تواند در دکترین هسته ای خود با استفاده از سلاح های جدید تجدید نظر کند، به اسرائیل هشدار داد: «اگر رژیم صهیونیستی بخواهد اقدامی علیه مراکز و تأسیسات هسته ای ما انجام دهد، قطعاً با واکنش شدید مواجه خواهد شد. پاسخ ما به چنین حمله ای، تأسیسات هسته ای این رژیم را با تسلیحات پیشرفته هدف قرار خواهد داد».

سخنرانی ای که نگرش جنگ طلبانه آقای نتانیاهو را تقویت و در عین حال کار ایالات متحده را پیچیده می کند. اگر آقای دونالد ترامپ به قدرت بازگردد، موضع واشنگتن چه خواهد بود ؟ او اگرچه از توافق برجام سال ۲۰۱۵ خارج شد اما تمایلی به درگیر کردن کشورش در یک جنگ جدید ندارد، دونالد ترامپ البته می تواند مانند همیشه از نخست وزیر اسرائیل حمایت کند و نیازهای تسلیحاتی وی را برآورده نماید. بهرحال، آقای نتانیاهو یک راه حل جایگزین دارد: عملی کردن تهدید خود به جنگ همه جانبه علیه حزب الله لبنان. در پایان ماه مارس، ارتش اسرائیل اعلام کرد که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به «حدود ۴۵۰۰ موضع حزب الله» حمله کرده و «بیش از ۳۰۰ عضو» آنرا کشته است. در شرایط تبادل آتش روزانه، حزب شیعه و تل آویو تا کنون مراقب بوده اند تا از تشدید تنش جلوگیری کنند، اما در اینجا نیز شعله ور شدن آتش در انتظار است. برخلاف سال ۲۰۰۶ که انتخاب ایران خودداری از دخالت بود، هیچ معلوم نیست که تهران این بار نیز به کمک متحد خود نیاید.

۱- « Explosions en Iran : “Israël a mené une riposte de désescalade” », France 24, 19 avril 2024.

۲- Lire Tania-Farah Saab, « Un conflit de trente-trois jours », dans « Liban. 1920-2020, un siècle de tumulte », Manière de voir, n° 174, décembre 2020 - janvier 2021.

۳- Vinciane Joly, « Guerre à Gaza : qu’est-ce que le “domicide” dont Israël est accusé ? », La Croix, Paris, 10 janvier 2024.

۴- Yuval Abraham, « ’Lavender’ : The AI machine directing Israel’s bombing spree in Gaza », +972 Magazine, 3 avril 2024.

۵- مقاله « ریاض - تل آویو، توقف روند عادی سازی»، لوموند دیپلماتیک، نوامبر ۲۰۲۳ https://ir.mondediplo.com/2023/11/article4616.html

۶- « Netanyahu se vante d’avoir empêché “depuis des décennies” un État palestinien », The Times of Israel, 20 février 2024.

۷- Ronen Bergman et Farnaz Fassihi, « The high-tech killing of a nuclear scientist », The New York Times, 19 septembre 2021.

۸- « Israël : de plus en plus de voix s’élèvent pour réclamer des élections anticipées », Radio France Internationale, 4 avril 2024.

۹- Jeffrey Heller et Maayan Lubell, « Israel’s top general says Iran unlikely to make bomb », Reuters, 26 avril 2012.

۱۰- مقاله « پکن، منجی صلح در خلیج فارس ؟»، لوموند دیپلماتیک، آوریل ۲۰۲۳ https://ir.mondediplo.com/2023/04/article4386.html

۱۱- « Iran-Israël, les meilleurs ennemis du monde », France 24, 10 mai 2018.

You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

Download 20posti You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

 

محمد عالم افتخار  

             حکایت "قاضی حاکم دریا ها" 

فشرده یک بازخورد ارجناک که این هفته به طریق ایمیل واصل شد:

«استاد محترم  سلام و درود به شما. بسیار شاد و خوشبخت استم که صحت و انرژی دارید و به زیبایی قلم میزنید.

نوشته ... تان در مورد قضایای آپارتمان 25 بلاک 157 کابل را خواندم با اینکه فکر میشد مطالعه و درک این قسم موضوعات سواد حقوقی و فقهی کار دارد؛ اما همه چیز و روابط انها به یکدیگر را به روشنی درک نمودم. مخصوصا از تمثیل قاضی که نکاح مادر خود را منعقد نشده حکم کرده ـ خیلی هیجانی شدم. این برکت دانش و هنر شماست.

اما نمیدانم که از طریق نویسندگی عمومی به اینهمه توانایی درین ساحه پیچیده رسیده اید یا آموزش ها و تحصیلات تخصصی هم در مورد دارا میباشید.

هرچه باشد برای ما و وطن ما غنیمت کلان و عزیز استید. عمر تان دراز و قلم تان بران!»

 

 

پس منظری از مواجهه من با محکمه

 

با اجابت از استفهام این دوست نیک روان و عزیزان بسیار دیگر و تقدیم سپاس ها خدمت همه شان؛ تلاش کردم تا حقایقی را از دور ها به یاد آورم و به کاغذ بریزم.

 

برحسب تصادف؛ در حدود 16 ساله گی سرو کار من به قاضی و محکمه افتاد.

به طرز تعجب آوری؛ معلم فیزیک و کیمیای مان؛ مرا به دارالوکاله ای برد که تازه در مرکز ولسوالی سانچارک گشوده شده بود.

با اندکی تأمل دانستم که مالک دارالوکاله از معلم تقاضا کرده بوده؛ از میان متعلمان؛ کسی دارای مواصفات معین مانند خط خوب و سواد بیشتر ادبی را ترغیب به شاگردی و همکاری در پاکنویسی و باز نویسی صورت دعوی ها، دفع دعوی ها، عرایض و اسناد قابل تکثیر؛ بدارد.

معلم با تعریفات زیاد مرا شناسا کرد ولی ترغیبم به همکاری را بر عهده خود مالک دارالوکاله گذاشت.

موصوف که قاضی محمد شریف نام داشت؛ از ریاست محکمه ولسوالی جغتوی غزنی بنابر دسیسه ای؛ عزل شده و ترک ماموریت کرده بود؛ خود برای من الگوی ویژه ای؛ قرار گرفت.

او پیشامد گیرا و بیان و کلام جذابی داشت لذا من متقاعد به همکاری اش شدم وانگهی اینجا بر روی من مکتب دیگری گشوده میشد که چه بسا آموزش های حتی مبرمتر و کاربردی تر از مکتب اصلی را به اختیارم میگذاشت و مقداری حق الزحمه هم که نظر به وضع اقتصاد فامیلی ام سخت غنیمت بود؛ انتظار میرفت.

رویهمرفته طی شش ماه همکاری، با هم خیلی دوست و صمیمی شدیم. این دوستی و صمیمیت منحصر به خود قاضی محمد شریف نماند بلکه به حلقه دوستان خاص و مراجعان عمده و با نفوذش در محلات دور و نزدیک ولسوالی هم گسترش پیدا کرد تا آنجاییکه کس اگر قاضی شریف را مهمان میکرد؛ دعوت من هم لازمی و حتمی شد.

اغلب این دعوت ها مضمون مباحث شرعی و فقهی و کم و بیش ـ منحیث ارتباط مباحث تاریخی و سیاسی ـ داشت؛ بیشتر «مسئله اندازی» از میزبانان بود ولی بهره گیرنده اصلی و نهایی از مباحثات؛ من بودم.

درین مدت؛ میان دارالوکاله و محکمه بتدائیه ولسوالی تماس ها و برخورد های زیادی عمدتاً روی صورت دعوی ها؛ دفع دعوی ها و سایر اسنادی که به خواست مراجعان؛ برایشان در دارالوکاله تدوین و آماده میشد؛ پیش آمد. معمولاً قاضی محکمه ولسوالی؛ اوراق اصحاب دعوی را رد نموده و میفرمود که صحت کرده بیاورید.

مالک دار الوکاله اغلب حوصله مندانه متون برگشتی را بازخوانی میکرد؛ کلمات و جملاتی را طور متفاوت می نوشت؛ باز من آنها را دو نقله باز نویسی میکردم؛ در بسی موارد محکمه هنوز میگفت: صحت نیست!!!

قاضی شریف در برخی موارد از اصحاب دعوی میخواست به قاضی محکمه بگویند: چه و کجایش صحت نیست. و در برخی حالات خود با مراجعان به محکمه میرفت. اطلاع می یافتم که میان آنان مشاجرات سختی هم صورت میگرفت ولی خود قاضی شریف در مورد چیزی نمیگفت، مواردی را به محکمه قبولانده می بود و در موارد کم و بیش تصرفات میکرد.

بسیار جالب این بود که قاضی شریف در مورد خوب و بد محکمه و میزان درایت و اهلیت قاضی اصلاً در هیچ کجا سخنی نمیگفت. اما من از مقایسه حالات اولی و ثانوی و ثالثی ....متونی که از زیر دستم میگذشت؛ 99 درصد در می یافتم که جز چند تا اصطلاح غلیظ و کلیشه عتیقه؛ هیچ چیز دندان بگیری؛ بهانه اینهمه سرگردان کردن های مردمان نبود و تمام اینها ترفندی بود برای اهداف و امیال دیگر.

در حالیکه مالک دارالوکاله؛ قاضی ی دارای بلند ترین تحصیلات زمان؛ کارکُشته و از هر حیث مجرب در قضا بود. معلوم نبود قاضی محکمه حایز چه دانش ها و تحصیلاتی است ولی چون از سمت جنوب کشور بود؛ حتی در افهام و تفهیم به زبان عمومی و بین القومی مردم (فارسی) ناتوانی های آشکاری داشت.

مردم محل ـ تا جاییکه می شنیدم ـ به قاضی محکمه بر علاوه بستن اتهام کِنِسکی در فساد و رشوت خوری؛ یک صفت عجیب دیگر یعنی قاضی «سیاه و سفید» میدادند. تا خیلی وقت من به کُنه این صفت نرسیده خیال میکردم چون وی سیه چُرده است احتمالا لکه یا لکه های سفید پیسی دارد.

ولی سرانجام دریافتم که هدف مردم؛ میزان اهلیت جناب است تا حدیکه صرفا قادر است وقتی دو چیز سیاه و سفیدِ کامل نزدش گذاشته شود؛ میتواند حکم کند که کدام سیاه است و کدام سفید!

درست مانند آنکه:

از کرامات شیخ ما؛ این است:     شیره را خورد؛ گفت شیرین است!

                       *                      *                         *

 

از قضا مادر من نیز مشکلاتی حقوقی با عمه و کاکایش داشت. پس از وفات مادرکلان؛ اینها زمین و باغ ماترک او را غصب نموده بودند.

سعی میشد قضیه میان مردم و موسفیدان حل و فصل شود. آنان صرف نظر از حق و ناحق این و آن؛ صواب دیدند که از ملکیت طرف دعوی؛ نصف آن به مادر من داده شده و هردو جانب به صلح و دوستی شان برگردند و متباقی را یا ببخشایند یا به محکمه روز جزا بگذارند.

ولی عمه و کاکای ظالم بر علاوه مدعی بودند که گویا مادرکلان مرحوم من سی چهل سال حق و ملک آنها را به زور متصرف بوده و عواید آنرا خورده و به این و آن خوارانده است. لذا آنان در اصلاح؛ تنها میتوانند از جبران خسارات بگذرند.

بالاخره مادر من؛ به ستوه آمد و همه چیز را به خدا و آخرت گذاشت.

اما عمه و کاکایش همراه با مَلِک و دَوَک و فتنه اندازان دیگر؛ آرام ننشستند و میخواستند از مادرم سند بگیرند که گویا مُلک آنان؛ سی چهل سال نزد مادر کلان بوده فلان مقدار عواید داشته اینک مسترد شده و بر آن کدام دعوایی وجود ندارد.

وقتی آنان چنین سندی را گرفته نتوانستند به ولسوالی رجوع کردند ولی با دعوای شیطانی اینکه شوهر مادر من؛ آنان را لت و کوب نموده و به جانشان سگ درنده خویش را رها نموده است.

این دعوی باطل اندر باطل؛ توسط لاشخوران حکومتی عیناً مثل یک قتل عمد جدی گرفته شد و پدر من مجبور گردانیده شد تا چند جوال کشمش و پول هنگفت بدهد تا آنان دعوی را از حالت جزایی به حقوقی تغییر داده راهی محکمه نمایند.

پس از این به ما گفته شد که اوراق دعوی جانب مقابل را محو کردیم حالا شما عریضه غصب ملک مادر کلان  را بدهید و به جایگاه مدعی قرار بگیرید.

من این عریضه جبری را بالای قاضی محمد شریف نوشتم که تمامی ملاحظات حقوقی در آن مراعات شده بود؛ حتی در دوسیه مربوط همسایه های مُلک مدعا بها؛ شهادت دادند که مُلک متذکره حق موروثی و ذوالیدی سی و چند ساله مادر کلان بوده و غاصبان کنونی؛ تا وفات آن مرحومه مغفوره که از چند طرف پلوان شریک هم بودند؛ کوچکترین اعتراض و ادعایی نداشته اند.

چنین بود که دعوی حقوقی غصب ماترک مادرکلان؛ شکل گرفت و راهی حضور قاضی «سیاه و سفید» شد. قاضی امر به ترتیب صورت دعوا کرد و مانند معمول بار ها گفت:

ـ صورت دعوی درست نیست؛ صحت کنید!

بار پنجم یا ششم بود که آنهم در پی مراجعه قاضی شریف؛ قاضی «سیاه و سفید»؛ ناگزیر به قبول آن شد و ماه هایی هم صرف دفع دعوی از سوی مدعی علیهم گردید.

روزی پارچه آمد که دعوی به «عدم سمع» فیصله شده قناعت دارید خوب و الا بیائید دوسیه به مرافعه ولایت جوزجان صادر میشود.

خلاصه من از طرف مادرم همراه با مدعی علیهم؛ به حضور رئیس مرافعه جوزجان رسیدیم در حالیکه او مصروف هدایت دادن به مامور مربوط بود:

ـ با کلمات شدید به محکمه سانچارک نوشته کو؛ که این بار آخر «عدم سمع» تان باشد؛ وقتی زیاده از «عدم سمع» چیز کرده نمیتوانید بروید محکمه را یلا کنید...

رئیس که برافروختگی اش عیان بود؛ وقتی مارا دید و به جای آورد؛ گفت:

همین دستی راجع به شما هدایت دادم بروید یخن قاضی تان را بگیرید. هر بدی میکند؛ فیصله کند؛ «عدم سمع» را ببرد به گور پدریش!!! «عدم سمع» فیصله نیست؛ لاحول ولا..!!

 

اما وقتی مکتوب عنوانی محکمه سانچارک را نزدش برای امضا بردند؛ مارا دگر باره طلبید. خیلی آرام و خوش خلق شده بود. شمرده شمرده گفت: شما مردم؛ خوب نمی کنید که جنجال های خورد یا کلان تان را پیش ما واری آدم های سراپاتقصیر و نفسانی و گمراه آورده خرچ و ضرر تان را بیشتر میسازید. می بینید که ما طبق توقع شما گره گشا نیستم گره انداز استیم به کار تان یک نی که صد گره می پرتیم...

من مکتوب تان را امضا کردم ولی میدانم که به حل مشکل شما کمک نمیکند؛ اگر قاضی تان ضِد کند که میکند کار تان بیشتر روده میشود. باز همه ما به این روز شکر خواهد کردیم!

بیائید چیز چیزی به یکدیگر تیر شوید؛ اصلاح کنید و آرام پشت کار و زندگی و غریبی خود بروید.

من که خیلی جرئت یافته بودم میخواستم اصل داستان را به رئیس مرافعه بگویم ولی مدعی علیهم پیش دستی کرده او را پدر و وکیل خود خوانده؛ اختیارشان را واگذار کردند. رئیس هم قیمت روز مدعی بها را پرس و جو نموده آنرا نصف ساخت. چون من توان نقدی پرداخت نیمه قیمت را نداشتم که خودِ مُلک را متصرف شوم ناگزیر قسمت نقده را دریافت کردم.

 

اما داستان کارنامه های قاضی و محکمه محل را نسبتا خلص اما همه جانبه نوشته و با استفاده از امکانات آن روز در کابل؛ در جریده ای موسوم به «پیام وجدان» انتشار دادم که خوشبختانه مورد توجه شورای عالی قضا قرار گرفت. قاضی سریعا از محل غیب گردید و دیگر ندانستم که چه شد؟

                     *                    *                        *

 

... وای به روزی که بگندد نمک!

 

همهء ما پس از بدنیا آمدن از آنگاهیکه به حرف و ایما و اشارهء دیگران فهمیدن میگیریم؛ غالباً کلمه اسرار آمیز و طلسم گونه و جادویی «محکمه» را می شنویم که خیال میشود چیزی فرود آمده از آسمان ها ست و در درون آن ملائیک بی نفس و بیطرف و دانا و بینا و قادر مطلق بر حیات و ممات آدمیان تشریف دارند. آنچه از محکمه بیرون می آید وحی منزل و حق مسلم و چیز قابل احترام و اطاعت مطلق و حتی قابل تعظیم و سجده است.

 زمانیکه تحصیلات می بینیم و مطالعات می کنیم و خود را «تبعه» ، «رعیت» یا «شهروند» می یابیم هی در گوش ما پُف شده میرود که حق و آزادی و مسئولیت ما و دیگران «جز توسط محکمه» کم و زیاد شده نمیتواند و آنچه در آن بالا ها «لاریب فیه!» وجود دارد محکمه است و محکمه است و محکمه!

پیشتر که می رویم آداب محکمه رفتن و از محکمه گفتن برای مان چون نزولات آسمانی تفهیم و تمرین میشود که به قانون دان و قضا شناس و حقوق فهم بودن خود ما و یا متکی و دست بین و مطیع و گوش به حرف چنین نوابغ و نوادر! بودن مان منتهی میگردد.

ولی هیچگاه کس به ما نمی گوید که محکمه و حقوق و قضا و قانون ـ با اینکه ناگزیر کم و بیش ارزش های عام بشری را در خود دارد معهذا ـ چیزی جز«سیاست» به گونه تدوین شده و تشریفاتی و نسبتاً استاتیک چیزی نیست.

وقتی نظام سیاست گندیده و فاسد و جنایت خیز باشد؛ این زیر مجموعه"مقدس!" نیز مصئون نمی ماند.

 قضا و محکمه به درجه اول حافظ و توجیه کننده و تحمیلگر منافع و خواست های حاکمان جامعه میباشد و به درجه دوم ـ مخصوصاً در کشور های بلند رتبه از لحاظ فساد اداره و نظام و دولتداری چون کشور نامدار و پرآوازهء ما از همین رهگذر ـ محکمه غالباً مانند دُنبَل و آبسه ... جز غدهء پر از چرک و کثافت بسته در بنداژ سفید چیزی نیست و اکثراً مسند نشینان آن که مقامات خود را در قید زمان های معین میخرند و پیوسته نیز «حساب و حق و سهم» پس میدهند؛ در عالم واقع کسانی هستند که «جو دو خر را هم تقسیم کرده نمیتوانند».(تا اینجا واقعیت ها در رژیم های گذشته مدنظر است و این سطور نیز نوشته شده در سال 1388 میباشد.)

ولی مسلما در گذشته های تاریخ؛ امروز و برای آینده های قابل پیشبینی نمیتوان جوامع بشری را بی نیاز از محکمه و محاکم دانست و به دلیل این چرک و کثافت و بدخیمی سرطانی و توبرکلوزیک؛ این بخش اساسی و مهم نظام و اداره جامعه را مانند شش و جگر گل زده و آفت گرفته برید و به دور انداخت.

جوامع بشری و به ویژه مدعیان و مبارزان برای اصلاح اجتماعی چون احزاب سیاسی، نهاد ها و رسانه های ژورنالیتسک، بنیاد های تعلیمی و تربیتی و آموزش عالی، جوامع مدنی و حقوق بشری، سازمان های صلح طلب و عدالت خواه ... ناگزیر و مکلفند از توهم و خوش خیالی و بیغرضی و بی تفاوتی حتی پیشتر و بیشتر از مورد نهاد ها و مؤسسات عادی و برهنهء سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و بازاری؛ به در آیند و نیروی هرچه بیشتر خود را معطوف به مبارزه برای ایجاد قضا و محاکمی کنند که لااقل اهلیت و دانش و اراده و توان به عمل در آوردن قوانین و شرایع مرسوم و معمول و موجود و مورد اعتراف حاکمیت های حاضر را داشته باشند.

  در غیر این صورت و در غیاب آگاهی و تسلط اطلاعاتی بر قضا و حقوق و قانون و کم و کیف محاکم که چون «شمشیر داموکلس» پیوسته برسر همه آویزان است؛ مبارزه و تلاش و دم زدن از اصلاح و تغییر و بهسازی و بازسازی اجتماعی بیشتر به رقص آن آدمک  می ماند که مردم ما او را «لودهء توی» یعنی دلقک ناخوانده و نابلد جشن عروسی می نامند. صرف نظر از حاشیه ها و زواید؛ پیش روان جامعه باید محکمه و محاکم را که نصوص دینی ما به آنها مقام علوی و خدایی هم قایل است؛ به سان نمک و تطهیر دارنده های مشابه آن قیاس بدارند!!!

 

هرچه بگندد نمکش می زنند            وای به روزی که بگندد نمک

 

ولی نباید فراموش کرد که طئ هزاران سال طبقات حاکمه ترفند ها و چل و فن های حقوقی و قضایی ظریف  و عجیب و غریب حتی کمتر مرئی درست کرده اند که به مثابه شمشیر دو دم کارایی دارد و با آنها مصرانه تلاش میورزند از رسیدن دست عامهء مردم و حتی پیشروان سیاسی و حزبی و علمی آنان به حریم محاکم جلو گیری نمایند.

بدینجهت برخورد با قاضی و محکمه و مؤسسات قضایی دانش و بینش و مهارت و شطارت کافی لازم دارد و مانند بلند کردن شعار های سیاسی متداول و نقد و انتقاد و اعتراض بر ادارات و مقامات غیر قضایی آسان نیست و به راحتی تحمل نمیشود.

اینجانب با پشتوانه حقوقی و منطقی و سیاسی و اسناد و اثباتیه های فراوان فراهم شده در تمام عمر و بخصوص در 18 سال اخیر رژیم گذشته بود که به این اقدام دست یازیدم و در آن مسلماً کوتاهی هم داشتم و خواهم داشت و به هرحال ضرورت به حمایت جدی حق طلبان و عدالت خواهان کشور و جهان دارم.

قویاً باور مندم که این برخورد فتح باب بزرگی برای دیگران خواهد بود و شیوهء اتخاذ شده در افشا و رسوا کردن به اصطلاح فیصله محکمهء تنظیمی و بازاری مورد نظر میتواند به الگوی مؤثر و قابل ادامه و تکامل و تقویت برای همه و در تمامی سطوح مبدل گردد.

خوشبختانه در حوزهء فرهنگی ما محکمه و قضا و قاضی ـ چنانکه وانمود و تبلیغ مستمر میشود ـ آنقدر ها اعتبار و حرمت و قدسیت ندارد و آنچه را داشته است هم طئ سالیان اخیر رژیم گذشته به شدت از دست داده است.

 

افسانهِ تمثیلی "قاضی حاکم دریا ها"

 

 البته آرمان مردمان ما برای محاکم عادل و پاک و منزه بسیار عالی است و منجمله در افسانه تمثیلی آتی به بسیار زیبایی و شکوهمندی متبلور است:

«کشتی مالتجاره کسی در شهر نا آشنایی به دریا غرق شده بود. تاجر در سوگ هستی از دست رفته اش کنار ساحل زانوی غم در بغل گرفته و می گریست.

یکی از شهریان متوجه او شده جویای حالش شد و تاجر قصه تباهی اموال خود باز گفت.

شهروند مذکور گفت: اینکه ماتم ندارد؛ برو نزد قاضی تا داد تو از دریا بستاند!

تاجر جواب داد: قاضی و دریا ؟ اینکه امکان ندارد.

شهروند مصرانه بر سخن خویش تأکید کرد و تاجر را متقاعد ساخت تا به داد خواهی نزد قاضی برود.

قاضی عرایض بازشنید و حقایق باز یافت و حکمی نوشته به تاجر داد و گفت: ببر به دریا بنما تا اموالت را واپس دهد.

تاجر حیرت زده و بی باور حکم قاضی را نزد دریا برد و بر آن نشان داد. دریا تکانی خورد و کشتی و مال التجاره به سلامت کامل بالای آب آمد و نزدیک تاجر متوقف شد.

تاجر پس از جابجا کردن اموال خود؛ از سر هیجان به رسم سپاسگذاری مقداری از بهترین امتعه خود را برداشت و به حضور قاضی شتافته بر او عرضه داشت.

قاضی متحیرانه پرسید: این چه کاری است . من انجام وظیفه کرده ام و در بدل آن حق گرفتن هیچ چیز را تحت هیچ عنوان ندارم و بر تاجر شماتت کرد که تو چرا با این عمل خواستی مرا و مقام مرا به کثافت بکشی؛ چه چیزی تو را به این جسارت وادار کرد؟

تاجر گفت:

 عالیجناب! در ملک ما قاضی ها تا رشوت و تحفه و تارتق دلخواه خود را پیش از پیش نگیرند؛ اصلاً حکم عادی و کوچک هم نمیدهند؛ چه رسد به حکم معجزه آسایی مثل شما که بر دریای بیجان دادید و حقوق غرق شده مرا از او مسترد فرمودید؟

قاضی چون به تهء سخن رسید؛ حکم داد که ابر حاضر شود.

وقتی ابر حاضر شد؛ از آن پر سید که آیا تو در ملک اینها هم سر میزنی و آنجا می باری؟

ابر جواب داد:

بلی صاحب؛ گاه گاهی آنجا هم میروم و می بارم ولی در زمانی که آنان چیز هایی چیده و خرمن کرده باشند؛ می بارم که آن نعمت ها را تباه کنم و مانع بهره وری شان گردم!»

 

چنانکه می بینیم نفرت بی حد و حصری از محاکم فاسد و ناکارا و نا لایق درین حکایت تصویر میگردد. مردمان ما خواست و آرمان خود در مورد عدالت قضایی را اینگونه در برابر وضع بد و ناهنجار موجود قرار داده، بیان داشته اند و بیان میدارند.

 باید پرچم این آرمان کبیر را هر چه بلند تر بر افرازیم وآنرا با ترکیز در استراتیژی ها و تاکتیک های آگاهانه و ماهرانه و عمل قهرمانانه بی ترس و مداوم بر چنین ستراتیژی ها و تاکتیک ها گام به گام به سوی پیروزی های بیشتر و بیشتر ببریم.

                                                          لا حول ولا قوة الا بالله

 

You don't have a pdf plugin, but you can download the pdf file.

 

 انجنیر زلمی نصرت 

(سیاسي فلسفه٬ سیاست د سیالانو لوبه) یو سیاسي٬ تاریخي٬ ټولنیز او یو ژور فلسفي تحقیقاتي اثر دی٬ چې داکتر سید شیر آقا حرکت هغه په ۳۶۸ موخو کې قابل د فهم په خورا لوړه سطحه ایجاد او لیکلي دي. 

 دغه مهم سیاسي فلسفي اثر د خدای بخښلي داکتر سید شیر آقا حرکت د زوی ښاغلي سید اباسین حرکت له خوا ما ته را ورسید. 

 د هر څه د مخه د هغه څخه مننه کوم٬ چې داسي یو نایابه او گران بها اثر یې راته ډالۍ کړ. 

پوهیږم چې ددغه علمي٬ سیاسي٬ فلسفي اثر په اړوند نظر ورکول او د هغه نقد کول د مسلکي کسانو دنده ده٬ چې ژورحقوقي٬ سیاسي او ټولنیز پوهه ولري٬ ټولنه ـ ځان او جهان وپیژني. 

شاید د نهضتونو د پرلپسي د ناکامیو یو دلیل هم دا داوي٬ چې افغان سیاسیون له حد او اندازې څخه زیات په پردیو تکیه او باور کوي نظر خپلو ته٬ چې پایله یې د ترکاڼ او د بیزو مامله شي. 

داکتر سید شیرآقا حرکت د لوی فلسفي شاعر رحمان بابا د لاندې بیت په اړه٬ چې متقابل مسولیتونه روښانه کوي٬ هم ژور تحلیل لري: 

دلته دم او قدم دواړه په حساب دي

پل غلط له لارې مه ږده بې حسابه

رحمان بابا 

  په دغه اثر کې د ټولنې سیاسي او حقوقي مناسباتو پر فلسفي اړخونه جدي بحث او څیړنې شوي او دغه مساله یې هم څیړلې ده٬ چې مونږ یو تعداد ولې دومره بې وسه او بې ننگه شوې یو٬ چې پردي گټې پر خپلو گټو بره گڼو او پردي زموږ په ملک کې دخپلو ناروا اعمالو د پلې کولو جرآت کوي.؟ 

په یاد اثر کې د ملي گټو په نظر کې نیولو سره د سولې  او د گفتمان د فرهنگ ترویج او نهادینه کولولاري٬ چاري او لارښوونې او وړاندیزونه په لومړي قدم کې د افغانانو تر منځ په نښه شوي٬ چې سیاست وال٬ دولتونه٬ ولسونه٬ گوندونه او منفرد کسان دې څنگه خپل ذات البیني ستونزي سره حل او د سیالیو په ډگر کې د سالم رقابت پر اصولو ودریږي او پرې عمل وکړي.کنه ټولنیز نظام شلیږي٬ د ټولنې توازون له منځه ځي٬ د سیالې ټولنې جوړیدل ناممکنه او سیاستوال هم  ناکامه٬ بدنامه٬ رسوا او ذلیل کیږي.همدارنگه ملي او موضيعي ارزشونه که د بین المللي معیارونو سیال او ور سره برابر نه وي٬ د ارزش وړ نه دي. که څوک د داسې معیارونو سره د لوبې میدان ته ورځي٬ حتمن به یې بایلي. لکه چپیان٬ جهادیان او لیبرال دیموکراتان.د تیرو حکومتونو مثبت او منفي درسونه او معیارونه اوس طالبانو پورې ارتباط نیسي٬ چې د جهان سره څنگه تعامل او سیالي کوي؟. 

داکتر سید شیر آقا حرکت په کال ۱۳۵۷ کې د کابل ښاروال په توگه وگمارل شو.لومړی کار یې د کابل ښار ماستر پلان تکمیلول او قانوني کول و.هغه به ویل: 

د کابل ښار بې مفهومه پراختیا باید د ۲۱ پیړۍ په ایکالوجیکي فاجعه بدله نشي!!! 

په خواشینی سره٬ چې د جهادیانو او د غربیانو په موجودیت د جمهوریت په شل کلنه خود سره او بې قانونه دوره کې کابل ښار د ۲۱ پیړۍ په فاجعه بدل شو، چې معیاری کول یې غټ لگښت او بودجه غواړي. 

داکتر سید شیر آقا حرکت د شاهی نظام په جمهوري نظام د بدلیدو په سیاسي بدلون کې فعاله ونډه لرله. 

په دې اثر کې د هغه د سترگو لیدلي حالات٬ لید لوري او خاطرې د افغانستان د سیاسي حالاتو په اړوند آن د هغه تر مړینې ( کال ۲۰۲۳)  پورې هم لوستلای شو. 

هغه ( ۲۰۰۴ ام میلادې کال) کې د افغانستان په باب د علمي٬ فرهنگي٬ سیاسي او فلسفي مسایلو د رسولو په موخه د خپلو افکارو٬ مرامونو د خپرولو په غرض یې د ٫٫ حرکت٬٬  په نوم دوه میاشتنی اخبار تاسیس او د جرمني له ایسن ښار څخه یې خپور کړ. 

هغه په دې هلکه داسې وایې: 

(...  په دې ورستیو وختو کې په افغانستان او د هغه د باندې ډیرې خپرونې خپریږي. هغه څوک چې په ایمانداری سره دغه کار سر ته رسوي٬ مونږ یې هر کلی کوو. ددغه خپرونو په سرخطو کې معمولآ لیکل کیږي: بې طرفه٬ آزاده٬ مستقله٬ ملي٬ اسلامي او داسي نور.

موږ ټولې دغه پدیدې نسبي گڼو٬ ځکه د لومړي ورځې څخه وایو چې موږ هیڅکله بې طرفه نه یو. موږ ټاکلی او مشخص هدف٬ طرف او ارمان لرو. زموږ طرف د هر څه د مخه زموږ گران هیواد افغانستان دی٬ افغان اولس٬ د هغوی ملي گټې٬ منلي رسوم٬  عنعنات٬ عقاید او مقدسات او وروسته له هغه بین المللي او عام انساني تعلقات او تعهدات دي٬ چې په پوره ایمانداری سره د هغې پلوي او دفاع کوو او نور به هم دې کار ته اړ باسو..) 

٫٫ حرکت٬٬ د اشغال مخالف او د هغه ضد و٬ په دې مورد کې هم  د روسانو٬ ناټو او امریکایانو د يرغل په اړه د واقعیتونو پر بنیاد جدې تحلیلي مسایل او فاکتونه لوستلای شو.

نیکلای استراوسکې چې د ( پولاد څنگه کلک شو ) ناول سره شهرت پیدا کړ٬ داسي وایې: 

 انسانان د خپل ژوند په ورستیو شیبو کې٬ خپلو تیرو ته ځغلنده نظر اچوي٬ چې څه یې کړي او له هغه نه کوم څه پاتې دي او کنه!. 

 کال ۲۰۲۴ میلادې د فبروری د میاشتی  په ۱۵ نیټه ښاغلي جنرال ذبیح الله زیارمل چې یو مدت تر یو چتر لاندې د داکتر سید شیر آقا حرکت سره کاري معرفت درلود٬ د هغه په مورد کې راته  داسې وویل: 

داکتر سید شیر آقا حرکت صاحب د قلم٬ صاحب د مطالعې با سواده٬ با سویه علمي٬ فرهنگي٬ سیاسي او یو فعال اکادمیک پلټونکی او څیړونکی شخص و.

پاک لاس او نفس یې درلود او د نیکو او ښو اخلاقاقو خاوند و. 

د داکتر سید شیر آقا حرکت د ژوند او نورو اثارو په باره کې ( د تللو د یادونو)  د مقالو په ټولگه کې اړین معلومات خپاره شوي دي. 

 زه باور لرم٬ که دغه اثر زموږ د هیواد نور پوهان او مسلکي کسان تر لاسه او ولولي٬ هغوي هڅوي٬ چې په خپلو تخصصي٬ مسلکي او علمي ساحو کې ورته اثار ایجاد او هیوادوالو ته وړاندي کړي.او باور لرم٬ چې  دا شان اثار د ځوان او ملي مبارزو د لارې مشعل گرځیدلای شي.

پای

 


نویسنده Nidal Taibi برگردان شيرين روشار  
هنگامی که زمانه اضطراب آور و آینده غم انگیز به نظر می آید، زدودن گرد و غبار از برخی جستارها مفرح ذات است. جستارهای هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی، (۱۹۴۱-۱۸۵۹) از این دسته اند.

نسل های پس از او، وی را در کلمات قصاری چون «خیزش حیاتی» یا «نیروی معنوی» و غیره، مومیائی کردند، در حالیکه او نویسنده آثاری بسیار متنوع است که در آنها به موضوعات گوناگونی چون طول زمان، حافظه، شهود، آزادی و مذهب می پردازد. با این حال، همگی از خط مشترکی پیروی می کنند و آن زیست گرائی است. برگسون در آثارش از «جستاری بر داده های آنی ذهن» گرفته تا «دو سرچشمه اخلاق و مذهب»، «خنده» و «تحول خلاق»، به خاطر خشکی برداشت های ماشین گرا و غایت گرا از زندگی که تصور می کنند همه چیز از پیش در جهان وجود داشته و هیچ چیز دیگری خلق نخواهد شد، کوشیده است تا از نگرشی به زندگی دفاع کند که با قدرت خلاقیت فی نفسه خود، در ذات هر انسان نهفته است. برگسون که به اندازه استعدادهایش دشمن داشت (کتاب «سگ های نگهبان» پُل نیزان هنوز در خاطره هاست)، در دوران حیات از هاله ای بهره مند بود که امروز به دشواری می توان تصورش را کرد. کلاس هایش در «کولِژ دوفرانس» نه تنها هنرمندان، دانشمندان، دانشجویان و اقتصاددانان را جذب می کرد بلکه خارجی ها و زنان جوان را نیر... شارل پِگی و سندیکالیست انقلابی، ژُرژ سورل، درس های او را شنیده و کتاب هایش را خوانده اند. یکی از دلایل این شیفتگی، سبک برگسون است که الهام و شهود را به مفهموم پردازی ترجیح می داد.

پُراحساس و شوریده حال، برگسون اندیشه اش را به ضرب ایجاز و استعاره پیش می بُرد. اگر چه این سبک غنائی او را به بالاترین افتخار ادبی یعنی دریافت جایزه ادبی نوبل در ۱۹۲۷ رساند، اما همان نیز سایه ای از شک و تردید بر ماهیت فلسفی جستارهایش افکند. برای آشکار کردن مسائلی که این سوء تفاهم دربر دارد است که برونو کلِمان، استاد ادبیات فرانسه، به نوشتن کتابش همت می گمارد (۱). او می گوید که به دور از ادا و اطوارهای هنرمندانه، این سبک به طور کامل در راستای یک اندیشه فلسفی است که می کوشد مشکل به کارگیری واژگان غیرتخصصی را دور بزند. برونو کلمان حتی پا را فراتر گذاشته و ما را به خواندن برگسون به عنوان یک نویسنده، هنرمندی تمام عیار دعوت می کند و اعلام می کند که ارزش یک متن فلسفی تنها در تزی که از آن دفاع می کند نیست بلکه در غنا و پُرمایگی و زیبائی و لذتی که فراهم می آورد نیز هست.کلاً و به طور خلاصه، قالب از محتوا جدائی ناپذیر است.

شایعه پیگیر و قوی دیگری نیز مدعی بود که فیلسوف خود را درگیر مسائل بزرگ زمانه خود نمی کرد. به گفته وکیل میشل لاوال (۲)، تصویر یک برگسون بی بخار و گوشه نشین در کرسی کولژ دوفرانس تصوری خیالی است. اگرچه او در ماجرای دریفوس ساکت ماند، اما رفتارش را می توان با جهان گرائی افراطی اش توضیح داد. او موضع هموطنان یهودی خود را دنبال کرد که «نمی خواستند دیگران فکر کنند که آنها از دریفوس دفاع می کردند چون دریفوس یهودی بود. نمی خواستند که دیگران بتوانند رفتارشان را به نوعی تمایز یا همبستگی نژادی نسبت دهند». هنگام جنگ اول جهانی، او با افکار اکثریت موافق بود - «مبارزه علیه آلمان همان مبارزه تمدن علیه بربریت و وحشیگری است.» در مقابل، از همان سال ۱۹۳۴، می نویسد : «باشد که صدای یهودیان در تمامی دنیا طنین انداز شود. نه تنها برای رهائی و رستگاری یهودیان، بلکه برای اجتناب از اینکه ننگ قطعی وحشیگری ضدیهود مایۀ رسوائی تمدن در تمامیت آن شود.» ژیل دولوز چنان همدلی پایداری با اندیشه برگسون نشان می داد که حتی جستاری را به او اختصاص داد (۳).

پی نوشت ها :

۱- Bruno Clément, Henri Bergson, Prix Nobel de littérature, Verdier, coll. « Philosophie », Paris, 2021, 320 pages, 19,50 euros

۲- Michel Laval, Il est cinq heures, le cours est terminé. Bergson, itinéraire, Les Belles Lettres, Paris, 2023, 192 pages, 15 euros

۳- Gilles Deleuze, Le Bergsonisme, Presses universitaires de France, Paris, 1966

په اوسني افغانستان کې د جمهوري نظام بنسټ ایښودونکی او د افغانستان لمړی جمهور رئیس، شهید ښاغلی سردار محمد داؤد خان رحمه الله!
شهید ښاغلی سردار محمد داؤد خان رحمه الله د شهید سردار محمد عزيز خان زوى د سردار محمد یوسف خان لمسی د سردار یحیٰ خان کړوسی د افغانستان د وروستي پاچا محمد ظاهر شاه د تره زوی او د افغانستان د پخواني پاچا شهید غازي محمد نادر شاه وراره او زوم وو چې په 1909 زېږدیز کال کښې د اوسني کابل ولایت په ښار کښې زېږېدلی وو.

سید عبید الله نادر

که زیب عنوانِ فیسبوک ها شده ،و این ودیو را بارها به تما شا ګذاشته اند.

(این موضوع از سال ۱۹۸۹ است ک ده ملیون ډالر اسامه بن لادن به یک جنرال پاکستانی که اسمش را من نمی خواهم افشا کنم ، روان کرده بود ،و آن جنرال فوجی یعنی (نظامی) اسامه بن لادن را برای نواز شریف معرفی کرده بود

ولي الله ملکزی 

آیا دی ټکي ته مو پام دی چې په قرآنکریم کې د الرِجال (سړي) په نوم سورت نه شته، خو د النِساء (میرمنې) په نوم راغلی دی؟ که د خالق تعالی په سپیڅلي کتاب کې د نوح، ابراهیم او محمد (علیهم السلام) په څیر د سترو استازو د شهامتونو، دعوتونو او کړاونو خاطرې د سورتونو په بڼې یادې شویدي، نو د یوې پتمنې پیغلې (مریم) په نوم سورت هم شتون لري چې د ګردې نړۍ د میرمنو په متن کې د هغې د غوره والي او برائت سند ګڼل کیږي.

که د آسیه غوندې یوه مؤمنه او غاوره میرمن، د کوم خدايګوټي د قصر بي بي هم وي، نازولی موسی (ع) به په خپلې غیږې کې نیسي او د شریر سړي له شر څخه به یې ساتي. البته، څه وخت چې ښځه کنجره او پلشته شي،‌ هغه بیا که د نوح یا لوط (علیهما السلام) میرمن هم وي، د بغاوت جنډه به پورته کوي او د خیانت په هنداره کې به خپله مشاده ویني.

آیا خبر یاست چې کله به حضرت فاطمه د خپل پلار، حضرت رسول (ص) کور ته راغله، نو هغه به ورته پاڅید، ښُکل به یې کړه او په خپل ځای به یې کښینوله؟

زما یقین دی، دا به مو هم د تاریخ په پاڼو کې لوستي وي چې پیغمبر صیب د حجة الوداع په ورځ، د عرفې د غونډۍ د پاسه د یولک اصحابو په وړاندې د عرب عجم، سپین تور او له نر سره د ښځې د برابرۍ اعلان وکړ چې دوئ ټول له آدم  څخه پیدا دي او آدم له خړې خاورې!

فکر کوم دا به مو هم اوریدلي وي چې همدغه رښتیني نبي، د خپل زنکدن په ورستیو شیبو کې چې په ډیر سخت تکلیف کې وو او خولې ترې بهیدلې، فاطمه یې را وغوښتله، خپلې سینې ته یې نژدې کړه او په تکرار سره یې وویل: (أيها الناس، اتقوا الله في النساء، اتقوا الله في النساء، أوصيكم بالنساء خيراً - ای خلکو! د ښځو په هکله له الله څخه وډاریږئ، له میرمنو سره په چلند کې الله مه هیروئ، زه تاسو ته له ښځو سره د ابرومندې ګوزارې توصیه کوم).

ښه نو، اوس تاسو ووایاست چې آیا ښځه د نر په څیر، انسان نه دی، پوره انسان، برابر انسان او د پوره کرامت څښتن انسان؟ که خالق ته مخ او مخلوق ته شا کړو، آیا موږ خپلو لوڼو،‌ خویندو او میرمنو ته د هغوئ مشروع، انساني او مدني حقوق ورکړي؟ کنه هم ځان غولوو او هم د نورو په سترګو کې خاورې شیندو؟

آیا په دې پاسني تصویر کې زما د ګرانو لمسیو دغه انځور، تاسو ته مازې اختریز شعار ښکاري که د شعور یو لالهنده غږ؟ که ځواب مو « هو » وي، نو راځئ چې دغه غږ د امانت په ډول، په ګډه بدرګه کړو ترڅو نورو غوږونو ته هم ورسیږي.

 

کور مو له پتاسو ډک

عید همه تان خجسته باد

 

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تاریخ :  ۲۰/  ۱ /  ۱۴۰۳

 شورای رهبری اجماع بزرگ ملی افغانستان فرارسیدن عید سعید فطر، جشن بزرگ اسلامی که نماد پاکی، بخشش و همدلی است، بهترین و صمیمانه ترین تبریکات خویش را به کافهٔ ملت، همه مسلمانان جهان و فعالین اجماع بزرگ ملی افغانستان تقدیم میدارد. از خداوند متعال می‌خواهد که این عید نور و برکت را به خانه‌های شما بیاورد، دل‌هایتان را از نور ایمان و محبت پر کند و زندگی‌تان را با سعادت و موفقیت همراه سازد. بگذارید عید فطر ما را به سوی مهربانی بیشتر، فهم متقابل، اتحاد و پشتیبانی از یکدیگر هدایت کند.   

 شورای رهبری اجماع بزرگ ملی افغانستان بمثابه محور نیرومند تجمع ساختارهای بزرگ کشور از همه افغانها و نهاد های افغانی می طلبد که به استقبال عید سعید فطر راه صلح و همیاری را در پیش گرفته، راه افروختن آتش جنگ های نیابتی خانمان سوز را مردود شمرده، مشکلات کشور و مردم را از راه تفاهم، مذاکره، تعامل و تعاون بین الافغانی حل و فصل نمایند.

اجماع بزرگ ملی افغانستان با درک رسالت ومسئولیت ملی و اجتماعی خویش ناظر وضعیت نگران کنندهء کشور ومردم خویش بوده وبا تحلیل عمیق وهمه جانبهٔ روند های سیاسی، اجتماعی، امنیتی و اقتصادی کشور به این نتیجه رسیده است که امنیت سراسری وثبات سیاسی دائمي درکشور را می توان از طریق ایجاد دولت قانونمدار ملیِ اسلامی و با ثبات، برخاسته از ارادهٔ ملت و مبتنی بر عدالت اجتماعی که در آن چانس های مساوی اشتراک در امورمیهنی برای همه اتباع کشور، اعم از زن و مرد مساعد باشد، بوجود آورد.

به این منظور اجماع بزرگ ملی افغانستان که از ساختارهای سیاسی و اجتماعی که متشکل از احزاب، نهاد ها، شوراهای قومی و شخصیت های مستقل دینی، علمی و تخصصی میباشد، تکوین می گردد؛ در امرمتحد ساختن تمام نیروهای ملی، صلح پسند، ترقی خواه، ومردم دوست ازطریق مبارزهٔ سیاسی مسالمت آمیز و راه اندازی گفتمان بزرگ ملی و بین‌المللی دست بکار شده است. با توکل بخداوند متعال وهمت عالی مردم با دیانت افغانستان اهداف مندرج (تفاهم نامهٔ همکاری و کار مشترک بین ساختارها، ائتلاف ها، حرکت ها و نهاد ها) را عملی میسازد.

اجماع بزرگ ملی افغانستان راهبرد ( میکانیزم)  معقول، علمی و مطابق با شرایط عینی تعامل و گفتمان با طالبان که در افغانستان قدرت سیاسی را در دست گرفته اند، تدوین نموده است و به این نظر است که برای بیرون رفت از بن بست موجود «در تعین راهبرد و راهکار از تعقل، درایت، از خود گذری و پالیسی سالم با در نظر داشت اوضاع سیاسی داخلی، منطقوی و جهانی کار گرفت. اجماع بزرگ ملی افغانستان باورمند است که در شرایط موجود با یک حرکت فراگیر و بسیج همگانی نیروهای سالم و مصلح، میتوان از این بن بست بدر شد.» 

 بناٰء اجماع بزرگ ملی افغانستان از تمام ساختار ها و احزاب سیاسی، سازمانهای اجتماعی، جامعهٔ مدنی، نهادهای حقوقی در داخل وخارج کشور که واقعاً و خاص از برای خدا، امتیازات ملی، خواستها، انتظارات و احتیاجات مردم را علیاتر از امتیازات شخصی و گروهی میدانند؛ صادقانه، بی آلایشانه و وطندوستانه تقاضا مینماید که بخاطر درمان رنجهای بیکران مردم افغانستان در ایجاد نیروی واحد و متحد ملی سعی و تلاش نمایند. (اصول کاری اجماع بزرگ ملی افغانستان) که به اتفاق نظر اضافه از بیست ساختار بزرگ سیاسی تدوین گردیده است، راه مناسب و معقول اتحاد نیروها و اجماع سراسری ملی را ترسیم نموده و جوابگوی مقتضیات وحدت عمل نیروهای ملی و وطندوست می باشد.

خواهران و برادران عزیز!

این عید بزرگ دینی فرصتی است برای تجدید نیت، تقویت پیوندهای انسانی و اسلامی و یادآوری اهمیت همدلی و همزیستی مسالمت‌آمیز در بین همه‌ی ما. بیایید در این روزهای مبارک، دست‌های یکدیگر را برای ساختن آینده‌ای روشن‌تر و پر از امید برای کشور عزیزمان افغانستان قوی‌تر بگیریم و فریب هیچ اهریمن قسم خورده را نخوریم! 

با احترامات فایقه

رهبری اجماع بزرگ ملی افغانستان

«اجماع بزرگ ملی افغانستان» که ائتلاف ها و ساختار های بزرگ نیروهای ملی و وطندوست در داخل و خارج کشور را در خود متحد ساخته است، ۸ مارچ- روز همبستگی بین المللی زنان را به همه زنان جهان و بالخصوص به زنان رنجدیدۀ افغانستان تبریک عرض میدارد.

روز جهانی زن، فرصتی برای گرامیداشت دستاوردها و همبستگی زنان در سراسر جهان است. اما برای زنان افغانستان که حق تعلیم، تحصیل، کار و مشارکت در زندگی اجتماعی از ایشان گرفته شده است، این روز فریادی رسا علیه استبداد و مطالبهٔ آزادی و برابری است.

آزادی و تساوی حقوق زنان با مردان نتیجهٔ تکامل طبیعی و قانونمند اجتماعی است. این پروسه را می توان بطور مؤقتی و در مقطع مشخص زمانی مختل کرد، اما موفقیت نهایی آن حتمی و جبر تاریخی است.

اجماع بزرگ ملی افغانستان برای احقاق حقوق حقۀ زنان و زندگی عاری از خشونت و تبعیض سعی و تلاش خستگی ناپذیر نموده و خواستار به رسمیت شناختن حقوق شهروندی زنان می باشد.

درخشنده باد روز همبستگی بین المللی زنان در سراسر جهان!

شورای رهبری اجماع بزرگ ملی افغانستان!