از تاريخ اتنولنگويستيک پوهاند دکتور م . زيار

ادب، ژبه او کلتور
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

برگردان از پارسی دری : س . سېلنی

پاره- ۴

(( آريک )) نام فرضی نيایی زبان های آريايی وياهندواروپايی ديگرافسانه یی بيش نيست!

زمانی موسيوليبان، يکی از خاورشناسان فرانسوی نامی فرضی (آريک) را برای نيایی شاخۀ آريايی ، ويژۀ قارۀ آسيايي مربوط خانوادۀ زبان هندواروپايی پيشنهاد کرده بود.

ولی ، سپس زبان مادری  تمامی  خانوادۀ هندواروپایی به همين نام مسما شده بدون آنکه هم مانند( آريک) نام فرضی ديگري بر وی گذاشته شود! شايد هدف گسترش و همگانی نام فرضي ((آريک)) بر زبان مادری آريايی اين بوده باشد که خاور شناسان انگليس عموم خانوادۀ زبان های هندواروپايی را آرين ( آريایی) مي ناميدند، بعداً المان ها آن را هندوآريش ، و سپس هندوگرمانيش نامگذاري کرده ولی المان های نازی به غرض به کرسی نشاندن ادعای پوچ منسوبيت شان  به((نژادآريایی!)) ازاين نام بهرۀ سؤ بردند. بنابرآن خاورشناسان ناگزيرانه نام اين خانواده را هندو اروپایی ((Indo-european)) و همزمان  شاخۀ (آريايی) را(هندوايرانی ((Indo-iranian) ناميدند. در نتيجه نام فرضی (آريک) به عنوان نام فرضی زبان نيایی، خواه آريايی، خواه هندواروپايي ديگر اعتبارش را از دست داده ، به فراموشی سپرده شد. پس ازآن که دولت شاهنشاهی فارس در سال ۱۹۳۵م . زير تأثير سياست توسعه گرانۀ هتلری نام کشورش رااز ((فارس)) به ((ايران)) تغيير داد، تا به زعم خود بقيه قلمرو ايران زمين ، در رأس کشور ما را جزء خاکش سازد. بنابران دولت شاهی افغانستان در دورۀ نخست وزيری سردار محمد داود کوشيد، تا نام  کشور را از افغانستان به ((آريانا)) برگرداند. ولی پس ازآن که پيشنهادی در زمينه با مقاومت شخص شاه وپارلمان (ولسی جرگه)روبرو شد، با نام هايی از قبيل ،آريانا افغان هوايی شرکت ، آريانا دايرةالمعارف، هوتل آريانا وغيره بسنده کرد .البته نخستين واکنش در برابر تبديل نام ( فارس ) به (ايران )، بر بنيان ((استبلشمنت پشتون محوری)) دورۀ نخست وزيری محمدهاشم خان زبان پشتو يگانه زبان ملی- رسمی در قانون اساسی سال ۱۹۳۶م درج گرديده و برای جاگزينی زبان پارسی برنامۀ رشد وانکشاف آن کورس های اجباری در سراسر کشور به راه انداخته شد، که هرگز تحقق نيافت.

 ولی درد سری که ((ايران)) و بويژه((ايرانشناسی)) منحيث دانشواژۀ زبانشناسی برای دانشمندان افغانی فراهم کرده ، بزرگتر ازآن بوده است . چنانچه در همايش (سيمنار) بين المللی پشتو بمناسبت تأسيس (مرکز بين المللی تحقيقات پشتو) در سال ۱۹۷۵در پوهنتون کابل که از سوی سازمان جهانی يونسکو تصويب و توصيه شده بود، جروبحث هايی را ميان آريانشناسان اروپايی و افغانی به بار آورد. تا در پايان استاد مورگنستيرن ( Morgenstierne )( معروف به پدر زبانهای افغانستان)، راه حلی را پيشنهاد نمود  که طرف افغانی ميتواند، به جای (ايران)و(ايرانی ) همان دانشواژه های قديمی(آريانAryān) و (آريانی  Aryanian)، و همچنان  به عوض (هندوايرانی Indo-iranian)، (هندوآريانی Indo-Aryanian) و به عوض (ايران شناسی Iranistics)،(آريانشناسی Aryanistics)...را به کار برند؛ ولی برای دانشمندان غربی که اين همه اصطلاحات را در پژوهش های زبان ، تاريخ، جغرا فيا،کلتور...اين  سامان از آغاز سدۀ بيست بدين سو به کار گرفته و آثار هنگفت و گران بهايی را در زمينه به وجود آورده اند، چنين يک تغير نامواژه ها امريست امکان ناپذير.(برای آگاهي بيشتر در زمينه: دکتور روان فرهادی، پيشگفتار ص ۳)

بادرنظر داشت حقايق انکار ناپذير ارايه شده ، ((  آريک)) نامواژۀ فرضی نيایی زبان های آريايی و يا هم هندوآروپايی ديگر آفسانه یی بيش نبوده، و نيازی برای کار برد!آن  باقي نمی ماند.

ولی،زبانشناسان سنتی واماتور ما بنا براحساسات ((آريان گرايی)) و ياهم به خاطر برتري جويی، تا هنوز آنرا سرلوحۀ پژوهش تاريخي پشتو، پشه يی... و((دری)) ، نام پوشالی برای هردو گويش ((بلی)) و ((آری)) پارسی افغانی خويش قرارداده و چنان مینمايند که گويا پژوهش اين همه زبان های (افغا نی در رأس پشتو و پشه يی (اشاره به چرنديات آقای برماڼو) را به انجام رسانیده، فقط و فقط همين قدر باقي مانده که اگر همان زبان نيایی گمشدۀ ((آريک)) کشف گردد ، همه چيز گل و گلزار  شده ،از جمله سوابق تاريخي چندين هزار سالۀ پشه يی و دری و بويژه  پشتو، منحيث زبان( ملی-رسمی) کشور را رو شن نمايند؛ وآنگه در برابر چشمان جهانيان ، بويژه اودرزاده هاي هندی و ايرانی پیشینه يا قدامت اين  زبان را نسبت به زبان هاي شان قرار داده و درعين حال جايگاه مستقلش از هردو بخش آريايی( هندو-ايرانی) را به اثبات رسانند!

به هر روی، زبانشناسی پس ساختاری (poststructural linguistics)،چی همزمانی (تشريحی) و چی در زمانی (تاريخی) به جايی رسيده که  نه تنها زبان شناسی سنتی، همانند (طب) دوهزار ساله، از يونان تاعرب وعجم ، بل  زبان شناسی ساختاری درنيمۀ اول سدۀ بيستم  را نيز به چالش گرفته است؛

و ازهمه. مضحک تر اين که آن زبان نيا با نام فرضی يادشده را منحصر به پشتو، پشه يی و يا((دری))  قلمداد نمايند. در حالي که آن زبان خدابيامرز  تمامی زبانهای  ٍشاخۀ آريايی، به عبارۀ ديگر  (هندوآريانی) ازخليج پارس تا سواحل جنوبی نيم قارۀ هند را دربر می گرفته که شمار آنها از مرز دوبرابر زبان های شاخۀ اروپايی تجاوز مي کنند. افزون براين ، زبانشناسی نوين قدامت تاريخی زبانی بر زبان ديگر مردود شمرده، بل  همه زبان های جهان که تعداد شان را  ميان ۶ و۷ هزار  تخمين کرده اند، پهلوی دسته بندي های ساختاری، خانواده يی، نژادی جغرا فيايی... مراحل و يا دوره های سه گانه تاريخی (باستانی-ميانگين-نوين) همه یی آنها را نيز به اثبات رسانيده به اين معنا که دورۀ باستان از مبدای نا معلومی تا هزارو سيصد پيش از ميلاد ادامه داشته، دورۀ ميانگين از دوصد پيش ترسايی آغاز  وتا سدۀ۷  ترسايی دوام نموده و دورۀ نوين از سدۀ  ۸ آغاز گرديده و هنوز ادامه دارد . ازآن جمله زبان های هر دو بخش شاخۀ آريايی (هندوآريانی) ما نيز  عين مرحله های انکشافی را داشته اند .  به گونۀ زير:

۱– دورۀ هندي آريايي باستان از (ويدي+ سانسکریت )، دورۀ ميانگين در برگيرندۀ يک شماری درخور ملاحظه یی پراکريتها  (( پراکريت (به سانسکريت: prākṛta प्राकृत)  نام گروهي از زبان‌هاي هندوآريايی ميانه است. نام واژۀ پراکريت در زبان سانسکريت معنای جدا شده یی از يک سرچشمه را می رساند.)) يعنی (ماورأی سانسکريت) و همچنان زبان های ميانگين ديگر، و خواهر زبان های نوين هندی عبارت اند از (هندی ، سندي ، بنگالی،پنجابی، بيهاری، مرهتی ، گوجراتی ، سنگهالی (سرانکا)...؛ ( دردی + نورستانی) را در بر مي گيرد . (← شارل کيفر: زبانهای افغا نستان و گراف ها ). 

۲- بخش مرحلهٔ کهن آريانی ، زبان های پنج گانه (اوستا، ساکی، پارسی ، مادی، و پارتی )را دربر مي گيرد:

(۱)از اوستا، به مثابۀ زبان دين زرتشتی متون بخش کهن (گاتها) و بخش نوين آن به يادگار مانده و از دورۀ ميانه اش  ، موادی از زبان خوارزمی و احتمالاٌ سغدی به دست داريم، ولی در دورۀ نوين هيچ گونه يادگاری ازآن به جا نمانده است.

(۲)از زبان ساکی به جز از نام های قومی ، جغرافيايی و نام های حکمروايان در نوشته های هرودت ، بتليموس و ديگران، متون و يا سنگ نبشته ها سراغ نشده است؛ در دورۀ ميانگين آن) متون و سنگ نبشته های  سه زبان  يعنی ختنی ، آلانی و باختری (زبان کوشان- يپتلی) به دست ما رسيده و در دورۀ نوين آن زبان های  پشتو و ۲  تا ۲۵ زبان و گويش پاميری، به شمول (يدغه) درچترال، (اوسيتی) در قفقاز و (داهی) در ماورای قفقاز يعنی جمهوريت خودمختار روسيه داهستان (داغستان) تکلم مي شوند .

(۳)از پارسی باستان موادی نسبتاٌ زيادی از ورای سنگ نبشته های داريوش اول به دست ما رسيده اند؛ از دورۀ ميانگين آن متون زبان های پارسی ساسانی  به شمول سنگ نبشته ها و نيز پهلوی به جامانده و دورۀ  نوين آن در برگيرنده سه گويش عمده  يعنی گويش ايرانی، گويش تاجيکی و گويش پارسی افغانی ، به اصطلاح (زبان دری) ميباشند؛ درحاليکه مواد زبان های مادی و پارتی منحصر به برخی از نام های اشخاص در ياد داشت های  هرودت ، بتليموس و ديگر نويسنده گان يونانی  ضبط شده اند.

نويسندگان که به تأسی از زبانشناسان سنتی که الفبای ساينس زبان را نخوانده، ازين دوره های سه گانۀ زبان ها آگاهی ندارند، ميکوشند تااز روی  احساسات قدامت پسندی ، نبشته زبان های شان راهرچه قديمتر وانمود سازند. اين امر مي رساند که  چنين قلم بدستان غير مسلکی، زبان را هممانند عطيۀ آسمانی پديدۀ  تحول ناپذير دانسته گمان مي برند، زبان ها و از جمله زبان های مادری شان همان زبان های اند که پدران و نيکان شان سده ها و هزاره هاپيش به کار برده و تکلم مي کرده اند!

به گونۀ مثال وقتی مي گوييم، پشه يی همراه با ديگر زبان های (درديک) و ساير زبان های نوين هندی (پنجابی، سندی، بنگالی...) پيشينۀ بيشتر از دوهزار سال داشته، درحاليکه درآن زمان زبان ويدی، به سخن ديگر سانسکريت بوده، نه پشه يی وغيره. همچنان اگر پشتونان و پاميريان ادعا کنند که زبان هاي شان  سه هزار سال پيش تکلم مي شده ، درحالی که درآن وقت زبان نيایی اين زبان ها (ساکی) متداول بوده است ، نه زبان های پشتو، واخی، شغنی وغيره !

 

           ۴- پړوکی

((آريک)) د آريايي ژبو مورينه!

((آريک)) چېرې کوم وخت موسيو ليبان نومي فرا نسي ختيځپوه دهندو اروپايي ژبکورنۍ د اسيامېشتې آر يايي ژبښاخ د مورينې ژبې لپاره د يوه انگېرلي (فرضي) نوم  په توگه رامنځته کړی وو، د هندواروپايي مورينه ژبه بياپه همدې نامه نومول شوې، بې له دې چې د(آريک) په څېر پرې بل نوم کېښوول شي!

ښايي، آريايي مورينې ته د داسې يوه  فرضي نامه د ټاکلنې موخه به داوه چې هغه مهال انگرېزي ختيځپوهانو دغه گرده ژبکورنۍ آرين (آريايي) نوموله، بياهندوآرين،المانيانو هندوآريش، هندوگرمانيش او په پای کې، د دې لپاره چې نازي المان  له دغو دواړو نومونو څخه هسې بېځايه د خپلې ((آريايي نژادۍ!)) لپاره ناوړه گټه وا خېسته، نو ختيځپوهان دې پر ېکړې ته راورسېدل چې دغه ژبکورنی نوم ((هندوارو پايي Indo-europian)) کا ندې اويوازې اسيايي يا ختيز ښاخ يې آر ياييAryan ، هندوآرين (Indo-Aryan)او ياهندوايراني Indoira- nian ته راواړوي.  نوکله چې بيا زموږ پارسي تربورانو پر ۱۹۳۵ز. کال د خپل هېواد نوم  له ((پارس)) څخه پر((ايران)) بدل کړ، موږ اړوتو، په خپلو ليکنو څېړنو کې (ايران) پر لرغونې بڼه (آريان Aryān-) راواړوو او ټول  ژبنی ښاخ پر ((هندو آرياني Indo-Aryanian )). نو تر دغو ټولو ترمينالوجيکو سمونو او کرونو سره د ((آريک)) کارونې ته نوره اړتيا پاتې نه شوه. په تېره بيا چې ايرانيانو او زموږ دوديزو پښتوپوهانو ترې د ((آر يانيوالي)) په ولوله يا هسې ځا نغټاوي لپاره د خپلو تاريخي پښتوڅېړنو سرليک گرځولی او داسې يې راښوولې چې پښتوڅېړنې مو نورې بشپړې کړې، خو همد ومره کار يې پاتې دی، که هغه ورکه ژبه  هم را پيد ا شي، نور نو هر څه گل و گلزار دي. په دې ډول به د پښتو گرده څو زرکلنه تار يخي مخينه را ترلاسه کړو او  هله به يې د ټولې نړۍ او بيا هندي او پارسي تربورانو په سترگو کې ورننه باسو چې وگورئ، پښتو ستاسې تر ژبو څومره زړه او لرغونې ده او ستاسې د دواړو څانگو تر منځ ((در ېيمه خپلواکه)) آريايي  ژبڅانگه جوړوي!

دا څومره د خندا او لا خندۍ خبره ده. دومره سول و سوچ پرکار نه اچوو چې هغه اروا ښاده ژبه يوازې د پښتو نه، بلکې له بغداده تر کلکتې پورې، د سوونو سوونو آريايي ژبو  وره انا وه. اکر داچې هغه ژبه پر هندي او آرياني څانگو وېشل شوې اود هرې څانگې ژبې يې د نړی د ټولو ۶ زرو ژبو په څېر، له څه ناڅه(زر- زرکلن زماني واټن سره) درې مهالپېره تر شا پرېښې دي:

۱-هندي آريايي زوړ پېرله (ويدي+ سانسکرېټ) ، منځنی پېر له يو شمېر پرا کرېټونو او نورو منځنيو ژبو او بيا نوی يا اوسنی پېر له لاگڼ شمېر (هندي، سندي، بنگالي، پنجابي، بيهاري، مرهټي،گوجراتي، سنگها لي...(له دردي-نورستانې)  خويندوژبو سره) رانغاړي (←  کيفر: د افغا نستان ژبې او لښتيليکونه).

۲-دآرياني څانگې زوړ پېر له پېنځگونو(اوېستا، ساکي، ما دي، پارسي او پارتي) ژبو سره؛ منځنی پېر له (خو تني،با ختري، سوغدي، خوارز مي، پهلوي يامنځنۍ پارسي، پارتي، الاني...) ژبو سره او نوی پېر له(پښتو، پارسي، کوردي، بلوڅي، لوري، سمناني، سيوندي، گيلکي، دکسپين کڅوالو او ۲۰-۲۵ پاميري ژبو) سره.

هسې خو په دې لړ کې زړې او منځنۍ هغه په مړوکې راځي. په دې مانا چې د خپلو آرو ويونکيو له خوا نورې نه ويل کېږي، د چاخبره، ژبه هغه ده چې پرخولو ده. نه په ليک کې. که څه هم د سانسکرېټ، اوېستا، يو ناني، لا تيني، زړه عبري... غوندې د دينښووانو له خوا د سپېڅلو متنو نو په توگه لږوډېرې کارول کېږي. لارويان يې هم  يوازې په نمنځونو (عبادتونو) کې کاروي او ليکنې يې هم په بېلا بېلو بڼو خوندي پاتې دي.

بلخوا، له دې هم ناخبره چې دليک مخينه تر ۵ زرو کلونو تېری نه کوي او حال داچې دآريک ژبې د منځته راتگ مخينه نن سبا له نوو زبادونو سره تر ۷ زرو کلونو وراوړي ، نو څنگه کېدای شي، داسې ليکلې نښې نښانې يې وموندل شي. دکوم دين و مذهب څرک هم نشته چې يو څه  دم دعا وې يې د گروهنو (متعقدينو) له خوا سينه پر سينه او خوله پر خوله تر دې دمه رارسېدلې اوسي. هن،که دا انگېري چې ويونکي به يې چرې په کوم ځنگله، سمندري ټاپو يا سمڅ کې وموندل شي، بياهم هسې خيال و خوب بلل کېږي!

زما ناروېژي استاد په شپېته کلنو څېړنو کې مټې د منځني پېر پښتو له دوه زرکلن زاړه گړدوده پرمختياموندلې (وڼېڅي) ) ژبې، يوه (خوتني) ‎ډبرليک، د زړو ځاينو مونو او خپلوانو ژبو د پاتشونو له مخې د منځني يا مورني پېرڅرگ ولگو لای شو او راروسته يې د ساکي انا، هغه بيا هم د منځني پېر ((خوتن ساکی)) د موندل شويو بودايي متونو په مټ.

خو زموږ  پېښاووان په مورونيا(زړې ساکي) يا غورې (آرياني!) پسې نه گرځي . بلکې په وره – وره انا(آريک) پسې يې راخېستې ده! 

دوديزو استادانو، ليکوالو او څېړنوالو خو بياهم له خپلې پوهې او واک و وس سره سم لږ تر لږه د ادب و فرهنگ له پلوه  د پښتو د سرڅڼې او سيالۍ په لارکې د نوي  اکاد ېميک پښت لپاره  يوه لاره هومره هوا ره کړه او په دې لړ کې يې د(( يوې - کره ليکنۍ پښتو)) د بهير بنسټ کېښووه. مگر پېښاووانو يې بې له دې چې زموږ داکادېميکو څانگپوهانو مخې ته کرکنډې راورغړوي، د نور څه  تمه ترې کېدای نه شي!