لتا منگیشکر

د اونۍ شعر
Typography
  • Smaller Small Medium Big Bigger
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times



چه جفا رفت به جان و تن گویای لتا
گشت خاموش صدای طرب افزای لتا
چشم بر بست ولی خاطره هایش با ماست
تا جهان است بود تازه غزلهای لتا


می برد زَنگ غم از خانۀ دلهای حزین
لَحن آواز روان پرور زیبای لتا
سر انگشت به دندان بگزد هر که دمی
بشنود زمزمۀ دلکش و گیرای لتا
عالمی را طرب و وجد و طراوت بخشد
چنگ بر دل زند آهنگ دلارای لتا
همدم و مؤنس هر فرد به هرلحظه و جاست
نغمه های خوش جانبخش شکر زای لتا
می زداید غم صد ساله ز آینۀ دل
یکدمی گوش نهادن به لی و لای لتا
نه غنا است نه جادوست نه آهنگ که هست
برتر از معجزه آواز مسیحای لتا
دوستداران صدای خوش او یند همه
ختم شد منصب رامشگری در پای لتا
نیست در زمرۀ ارباب هُنر حنجرۀ
مورد اُلفت دلها چو غزلهای لتا
بلبل نغمه سرای دگری در گلشن
کس ندیده که شود همسر و همتای لتا
با وی آهنگ رقابت نتوانست کسی
بی نظیر است هنر ورزی یکتای لتا
عصمت و عفت و پاکیزگی و صدق و صفا
همه یکجاست مبَیَن ز سخنهای لتا
عالمی شائق آهنگ روان بخش وی اند
پیر و برنا بدهد گوش به آوای لتا
تا بشر هست و هنر هست وغزل هست بود
زیب دیوان جهان نام مسمای لتا
گوید امروز عزیزان همه با حسرت و آه
گشت خاموش صدای طرب افزای لتا

عزیزی غزنوی
تورنتو/کانادا